حجت الاسلام سید علی جبارزاده می گوید:
روزی در محضر آیت الله کوهستانی به خواهش ایشان یکی از طلاب به منبر رفت طلبه در آغاز صحبت با بیان شیوای خود شنوندگان را سخت تحت تأثیر قرار داد، ولی در پایان به لکنت افتاده و نتوانست به نحو احسن سخنش را به پایان رساند و با شرمساری از منبر پایین آمد.
پس از آن که از منبر پایین آمد و در کنار آقا نشست، آقا به او فرمود:
« ناراحت نباش! من دیدم بیان زیبای شما حاضران را تحت تأثیر قرار داده است و ترسیدم که شما را چشم زخم بزنند بدین سان از خدا خواستم که حادثه ای برای شما رخ دهد تا سخنرانی شما جلب توجه نکند و از شوری برخی از چشم ها سالم بمانی. »
روزی در محضر آیت الله کوهستانی به خواهش ایشان یکی از طلاب به منبر رفت طلبه در آغاز صحبت با بیان شیوای خود شنوندگان را سخت تحت تأثیر قرار داد، ولی در پایان به لکنت افتاده و نتوانست به نحو احسن سخنش را به پایان رساند و با شرمساری از منبر پایین آمد.
پس از آن که از منبر پایین آمد و در کنار آقا نشست، آقا به او فرمود:
« ناراحت نباش! من دیدم بیان زیبای شما حاضران را تحت تأثیر قرار داده است و ترسیدم که شما را چشم زخم بزنند بدین سان از خدا خواستم که حادثه ای برای شما رخ دهد تا سخنرانی شما جلب توجه نکند و از شوری برخی از چشم ها سالم بمانی. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر