ابوالقاسم بن ابى حابس مى گويد:
هر سال نيمه شعبان، براى زيارت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) به كربلا شرف مى شدم. و هر وقت به سامرا مى رفتم، به وسيله نامه اى حضرت (عليه السلام) را مطلع مى نمودم. يك سال قبل از ماه شعبان به سامرا رفتم، مى خواستم طبق معمول ماه شعبان، به زيارت كربلا مشرف شوم، از ابوالقاسم حسن بن احمد - كه از وكلاى حضرت (عليه السلام) بود - خواستم كه ورود مرا به اطلاع حضرت (عليه السلام) نرساند تازيانم خالصانه باشد!
چندى نگذشت كه ابوالقاسم در حالى كه مى خنديد نزد من آمد و گفت: اين دو دينار را حضرت (عليه السلام) براى تو فرستاده و فرموده اند: ((به جابسى بگو: هر كه در راه خدا كوشش كند، خدا هم حاجت او را بر مى آورد!)).
در سامرا به بيمارى شديدى مبتلا شدم، بيمارى آن قدر سخت بود كه خود را براى مرگ آماده ساختيم. در آن حال، از طرف مولا (عليه السلام) گلدانى براى من فرستاده شد، در آن گلدان دو شاخه گل بنفشه بود حضرت فرموده بودند: آن را استشمام كنم.
هنوز در حال بوييدن عطر گلها بودم كه احساس بهبودى كردم.
الحمدالله رب العالمين.
هر سال نيمه شعبان، براى زيارت ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) به كربلا شرف مى شدم. و هر وقت به سامرا مى رفتم، به وسيله نامه اى حضرت (عليه السلام) را مطلع مى نمودم. يك سال قبل از ماه شعبان به سامرا رفتم، مى خواستم طبق معمول ماه شعبان، به زيارت كربلا مشرف شوم، از ابوالقاسم حسن بن احمد - كه از وكلاى حضرت (عليه السلام) بود - خواستم كه ورود مرا به اطلاع حضرت (عليه السلام) نرساند تازيانم خالصانه باشد!
چندى نگذشت كه ابوالقاسم در حالى كه مى خنديد نزد من آمد و گفت: اين دو دينار را حضرت (عليه السلام) براى تو فرستاده و فرموده اند: ((به جابسى بگو: هر كه در راه خدا كوشش كند، خدا هم حاجت او را بر مى آورد!)).
در سامرا به بيمارى شديدى مبتلا شدم، بيمارى آن قدر سخت بود كه خود را براى مرگ آماده ساختيم. در آن حال، از طرف مولا (عليه السلام) گلدانى براى من فرستاده شد، در آن گلدان دو شاخه گل بنفشه بود حضرت فرموده بودند: آن را استشمام كنم.
هنوز در حال بوييدن عطر گلها بودم كه احساس بهبودى كردم.
الحمدالله رب العالمين.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر