اسماعيل هندى گفت: من شنيدم كه خدا حجتى در ميان عرب ها دارد.
براى رسيدن او حركت كردم و با راهنمائى مردم خدمت امام رضا (عليه السلام) رسيدم و با زبان خود سلام كردم. حضرت با همان زبان پاسخ داد!
من غرض از آمدنم را بيان كردم.
حضرت فرمودند: آن حجت خدا من هستم، هر چه مى خواهى سؤال كن.
من چند سؤالى به زبان خودم پرسيدم حضرت هم همانگونه پاسخ دادند. وقتى خواستم برخيزم گفتم: دعا كنيد من بتوانم به زبان عربى سخن بگويم!
حضرت دستش را بر لب هاى من كشيد و از آن به بعد توانستم كاملا عربى صحبت كنم.
پيش از اينكه بگويم غم دل
گفت حق كرد مرادت حاصل
براى رسيدن او حركت كردم و با راهنمائى مردم خدمت امام رضا (عليه السلام) رسيدم و با زبان خود سلام كردم. حضرت با همان زبان پاسخ داد!
من غرض از آمدنم را بيان كردم.
حضرت فرمودند: آن حجت خدا من هستم، هر چه مى خواهى سؤال كن.
من چند سؤالى به زبان خودم پرسيدم حضرت هم همانگونه پاسخ دادند. وقتى خواستم برخيزم گفتم: دعا كنيد من بتوانم به زبان عربى سخن بگويم!
حضرت دستش را بر لب هاى من كشيد و از آن به بعد توانستم كاملا عربى صحبت كنم.
پيش از اينكه بگويم غم دل
گفت حق كرد مرادت حاصل
آن امام است كه رافت دارد
خبر از حالت دوستان دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر