شخصى گفت: عموى من محمد بن جعفر مريض شد و به قدرىحال او سخت شد كه ما ترسيديم بميرد. امام رضا (عليه السلام) به عيادت او آمد در حالى كه من و خواهران و عموى ديگرم و فرزندان خود مريضاطراف بستر او گريه مى كرديم.
حضرت مقدارى نشستند، سپس برخواستند و رفتند.
من به دنبال او رفتم و گفتم: ما همه بر او گريه مى كنيم چون او در حالت سختى مى باشد، او عموى شما هم هست، اما شما هيچ ناراحت نشديد!
حضرت فرمودند: فردا صبح اين مريض شفا مى يابد! ولى عموى ديگرم، اسحاق كه بالاى سر او نشسته و گريه مى كند خواهد مرد!
فردا صبح محمد بن جعفر شفا يافت و از بستر برخواست و اسحاق از دنيا رفت و محمد بن جعفر براى او گريه كرد.
گفتم اى دل ز چه محنت دارى
چو رضا قبله حاجت دارى
حضرت مقدارى نشستند، سپس برخواستند و رفتند.
من به دنبال او رفتم و گفتم: ما همه بر او گريه مى كنيم چون او در حالت سختى مى باشد، او عموى شما هم هست، اما شما هيچ ناراحت نشديد!
حضرت فرمودند: فردا صبح اين مريض شفا مى يابد! ولى عموى ديگرم، اسحاق كه بالاى سر او نشسته و گريه مى كند خواهد مرد!
فردا صبح محمد بن جعفر شفا يافت و از بستر برخواست و اسحاق از دنيا رفت و محمد بن جعفر براى او گريه كرد.
گفتم اى دل ز چه محنت دارى
چو رضا قبله حاجت دارى
خيز و بر درگه لطفش روكن
چاره درد طلب از او كن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر