مرا فرستاده اند تا شما را ببرم!

یکی از ارادتمندان آقا نقل میکند:
« وقتی امام را از قم بردند و دسترسی به ایشان نبود، ما برای پرداخت وجوه شرعیه نمی دانستیم به کی مراجعه کنیم. پرسیدم، گفتند: آقایی است در قم به نام حاج آقا رضا بهاء الدینی.{
لذا من به قم آمدم از هر که سؤال می کردم، می گفت: نمی شناسم. تا فردی گفت: به من گفته اند در خیابان چهار مردان یک همچو کسی هست. رفتم خیابان چهار مردان. باز پرسیدم، کسی نشانی به من نداد، کنار تیر چراغ برقی ایستادم و رو کردم طرف حرم حضرت معصومه که بی بی ما آمدیم سهم امام خود را بدهیم و کسی مرا راهنمایی نمی کند. ما میهمانان شماییم.
چند دقیقه ای نگذشت کسی آمد و به من گفت: شما منزل آقای حاج آقا رضا بهاء الدینی را می خواهی؟ گفتم: بله. گفت: آقا مرا فرستاده است شما را ببرم. من برادر آقا هستم. و آقا به ایشان فرموده بود:
« می روی پای فلان تیر چراغ برق. فردی آمده می خواهد پیش من بیاید راهنماییش کن. »
خدمت آقا رسیدم و کارم انجام شد. »

هیچ نظری موجود نیست: