یکی از ارادتمندان آقا نقل میکند:
« در سالهای بین 1369 و 1370 ایام فاطمیه ایی در حسینیه آیت الله بهاء الدینی منبر می رفتم، روزی پس از منبر، آقایی که عبا و قبا و عرقچینی به سر داشت، جلو آمد. پس از طیب الله و اظهار لطف و مرحمت فرمود: فلانی! وقتی تصادف کرده بودی، ما تو را نمی شناختیم، اما گوسفندی هم برای سلامتی تو ذبح کردیم.
می خواستم بگویم: ما تو را دوست داریم. این را گفت و رفت. این مرد آقای حاج آقا فخر تهرانی بود.
آیت الله بهاء الدینی، که در فاصله یک متری نشسته بود، رو کرد به حقیر و فرمود:
« آقای حاج آقا فخر، آدم به دردخوری است. »
عرض کردم: بله آقا. ایشان فرمودند:
« امسال در مکه معظمه در مجلسی که آقا امام زمان تشریف داشتند، اسم افرادی برده شد که مورد عنایت آقا بودند، از جمله حاج آقا فخر بود. »
عرض کردم بله آقا.
از فرموده فوق می توان تشرف آقا را خدمت حضرت بقیة الله علیه السلام استفاده کرد و طیّ الارض که برای عبادالله الصالحین رخ می دهد نیز بدست می آید.
گرچه تشرف ایشان خدمت امام زمان عجل الله تعالی له الفرج به فرموده خود ایشان مکرر بوده است.
آنچه خود از دو لب مبارکشان شنیدم: روزی در محضرشان بودم فرمود:
« مدت شصت سال بود ما آروزی زیارت حضرت را داشتیم یک روز در حال نقاهت و کسالت در این اطاق خوابیده بودم یک مرتبه آقا از در اطاق دیگر وارد شد.
سلام محکمی به من کرد آن چنان سلامی که در مدت شصت سال کسی چنین سلامی به ما نکرده بود و آن قدر گیج شدیم که نفهمیدیم جواب سلام را دادیم یا ندادیم.
آقا تبسمی کرد و احوالپرسی و از آن در خارج شد. »
« در سالهای بین 1369 و 1370 ایام فاطمیه ایی در حسینیه آیت الله بهاء الدینی منبر می رفتم، روزی پس از منبر، آقایی که عبا و قبا و عرقچینی به سر داشت، جلو آمد. پس از طیب الله و اظهار لطف و مرحمت فرمود: فلانی! وقتی تصادف کرده بودی، ما تو را نمی شناختیم، اما گوسفندی هم برای سلامتی تو ذبح کردیم.
می خواستم بگویم: ما تو را دوست داریم. این را گفت و رفت. این مرد آقای حاج آقا فخر تهرانی بود.
آیت الله بهاء الدینی، که در فاصله یک متری نشسته بود، رو کرد به حقیر و فرمود:
« آقای حاج آقا فخر، آدم به دردخوری است. »
عرض کردم: بله آقا. ایشان فرمودند:
« امسال در مکه معظمه در مجلسی که آقا امام زمان تشریف داشتند، اسم افرادی برده شد که مورد عنایت آقا بودند، از جمله حاج آقا فخر بود. »
عرض کردم بله آقا.
از فرموده فوق می توان تشرف آقا را خدمت حضرت بقیة الله علیه السلام استفاده کرد و طیّ الارض که برای عبادالله الصالحین رخ می دهد نیز بدست می آید.
گرچه تشرف ایشان خدمت امام زمان عجل الله تعالی له الفرج به فرموده خود ایشان مکرر بوده است.
آنچه خود از دو لب مبارکشان شنیدم: روزی در محضرشان بودم فرمود:
« مدت شصت سال بود ما آروزی زیارت حضرت را داشتیم یک روز در حال نقاهت و کسالت در این اطاق خوابیده بودم یک مرتبه آقا از در اطاق دیگر وارد شد.
سلام محکمی به من کرد آن چنان سلامی که در مدت شصت سال کسی چنین سلامی به ما نکرده بود و آن قدر گیج شدیم که نفهمیدیم جواب سلام را دادیم یا ندادیم.
آقا تبسمی کرد و احوالپرسی و از آن در خارج شد. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر