یکی از آقایان محترم و مورد وثوق از قول آقا می گفت:
« سالی در ایام محرم تبریز بودم. دسته عزاداری می آمد و عزاداران به شدت خود را می زدند و بی حال می شدند. آقا فرمود:
« ما می دیدیم هر یک از عزاداران که بی حال می شد دو ملک زیر بازوی او را می گرفت و او را کمک می کرد. »
« سالی در ایام محرم تبریز بودم. دسته عزاداری می آمد و عزاداران به شدت خود را می زدند و بی حال می شدند. آقا فرمود:
« ما می دیدیم هر یک از عزاداران که بی حال می شد دو ملک زیر بازوی او را می گرفت و او را کمک می کرد. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر