در فقه

برخی بر این پندار بودند که برای فتوی دادن نیازی به تتبع و تحقیق و کاوش در کتب روائی و متون فقهی گذشته، حتی قرآن نیست وسائل، حدائق و ... ما را بس است.
برخی هم، مقلد بودند نه مجتهد.
برخی هم، چنان اصول را تلنبار کرده بودند و مسائل کلامی و فلسفی را در آن آمیخته بودند که نمی شد راه به جایی برد و نقبی به روشنائی زد.
احتیاط هم آفتی بود، عظیم که بسان پیچک بر انظار فقهی عالمان، پیچیده بود و هر روزنی را برای رشد و تنفس بر بسته بود.

مرحوم بروجردی این طلسم را شکست و راه جدیدی را در استنباط گشود ، روایات را، که از ائمه اطهار(ع) صادر شده است، ناظر بر فتاوای عالمان اهل سنت و فقه حاکم آن عصر دانست؛ از این روی، محیط صدور هر روایتی را مورد مطالعه قرار داد و به چند و چون آن پرداخت.
این نوع تتبع، موضع گیری ائمه(ع) را در قبال هر موضوع و حکمی، به روشنی می نمود.
انظار عالمان گذشته های دور و اما نزدیک به عصر ائمه(ع) را، بغچه سر بسته ای می دانست که سینه به سینه، دست بدست، در بستر تاریخ سیر کرده است. بی آن که تصرف و جابجائی در آن صورت گرفته باشد.
از آن جا که متن فتوای این گروه از عالمان، متن روایت بود، به نظر او، اجماعی که در بین این گروه از عالمان، رواج داشت، راهگشا بود و مفید فایده.
با این روش و اطلاعات عمیقی که از قرآن داشت، حکم را از ژرفای متون بیرون می کشید، مثل غواصی چیره دست و کار کشته. این روش، به شاگردان منتقل شد. جو تحصیلی دگرگون شد. دیگر حوزه ها هم مجذوب این سبک شدند. طلاب، برای فراگیری به قم شتافتند. حوزه قم، از نظر کمی و کیفی بالید.

آیت الله فاضل لنکرانی می فرمایند:
ایشان در فقه نیز، تبحر خاصی داشت. برای هر مسأله ای از مسائل فقهی، تحقیق جامعی داشت . از اقوال علما ( شیعه و سنی)، آیات مربوط به بحث، روایات، احتمالات در مسأله و بالاخره آخرین نظریه ای که خود به آن رسیده بود.
می توان تعبیر کرد که: ایشان برای هر مسأله فقهی، پرونده خاصی تشکیل داده بود، حاوی همان مطالبی که عرض شد. این کار بسیار مهمی بود از این شخصیت بزرگ.
ویژگی مهم ایشان در فقه، شیوه استنباطی بود که به کار می بست.
تا قبل از آیت الله بروجردی، اجتهاد و استنباط، به همان روشهای معمولی پیش می رفت؛ ولی ایشان تحولی در شیوه اجتهاد و استنباط به وجود آورد. آن مرحوم افزون بر این که به رجال و اسناد اهمیت می داد، تشخیص جو صدور حدیث را نیز، بسیار مهم می دانست.
معتقد بود احادیث ما، شأن نزول دارند و در محیطی صادر شده اند که اقوال و نظریات فقیهان بزرگ اهل سنت، حاکم بوده است. ناظر به این فتاوا، اهل بیت(ع) سخن گفته اند. سخنان آنان، یا در رد نظریه ای است و یا در اثبات آن. بنابراین، باید جو مسأله فقهیه را به دست آورد تا فهمید که مقصود از روایات چیست.

من این جا دو تا مثال ذکر می کنم:
یکی درباره این که شناخت شأن نزول حدیث و جو صدور آن، چه اندازه در فهم درست حدیث دخالت دارد و دیگر نمونه فقهی از نقش آن، در استنباط درست مسائل شرعی.
درباره مثال اول: در حدیث شریف آمده است:
« الجار ثم الدار »
اول همسایه، بعد اهل خانه.
مقصود چیست؟ اگر حدیث در جو بیان مقام و منزلت همسایه در اسلام، صادر شده باشد، معنی این است که: انسان در مقام رفع حوائج، باید همسایه را بر اهل خانه خویش مقدم بدارد.
و اگر در جو خریدن خانه و مذمت از همسایه بد، وارد شده باشد، معنی حدیث این است:
اگر خواستید خانه ای خریداری کنید، اول دقت کنید ببینید همسایه آن خانه، خوب هست یا خیر و اگر خوب بود خانه را بخرید وگر نه نخرید. این دو معنی، با یکدیگر متفاوتند. حال آن که از نظر جملات و ترجمه ظاهری، در هر دو صورت، تغییری حاصل نمی شود.
و تنها چیزی که تعیین کننده یکی از دو معناست، آگاهی از شأن نزول حدیث است.

اما مثال درباره نقش اگاهی از شان نزول در استنباط حکم شرعی: مثالی را که از درس آیت الله بروجردی، در ذهنم هست برایتان عرض می کنم:
در حدیث آمده که: علامت مؤمن چند چیز است، از جمله، با صدای بلند گفتن « بسم الله الرحمن الرحیم ».
فقهاء، مطابق این حدیث، فتوا داده اند که: در نمازهای اخفاتیه، مثل: نماز ظهر و عصر، مستحب است « بسم الله الرحمن الرحیم » بلند گفته شود.
مرحوم آیت الله بروجردی، بر اساس همان شیوه تحقیق، در شأن نزول و جو صدور، در این استحباب تردید می کردند. ایشان می فرمودند:
« این حدیث، در جوی صادر شده که فتوای فقهای اهل سنت بر این بوده است که: در نمازهای جهریه مانند: نماز صبح و مغرب و عشاء، باید « بسم الله » را آهسته گفت؛ بنابراین، روایت در مقابل این فتوا می خواهد بگوید: در نمازهای جهریه، « بسم الله » را بلند بگویید و همین مقدار، بیشتر ثابت نمی کند.
اما آیا در نمازهای اخفاتیه هم مستحب است، « بسم الله » را بلند گفت؟ دلیل خاصی می خواهد مثل این که برای امام جماعت، به استناد این حدیث نمی توان استحباب را ثابت نمود. »

مرحوم آیت الله بروجردی، انصافاً، در ریشه یابی تاریخی از مسأله فقهی و دریافت شأن نزول روایات، بسیار متبحر بود و برای این منظور، به نقل فتاوای عامه، بسیار اهمیت می داد.

هیچ نظری موجود نیست: