سيد نصرالله موسى مدرس مى گويد: وقتى ما به زيارت حضرت رضا مشرف مى شديم مرد تاجرى از اهل بغداد با ما بود، چون نزديك مشهد مقدس رسيديم، شنيديم كه آن شخص تاجر گفت: سبحان الله آيا در راه زيارت حضرت رضا (عليه السلام) داوزده تومان خرج كرده كه من خرج كرده ام آنگاه از آن راه حركت كرديم تا به مشهد وارد شديم.
چون براى زيارت نزديك حرم مطهر رسيديم همين كه خواستيم وارد شويم، ناگهان يك نفر از خدام حرم مطهر جلوى آن تاجر بغدادى را گرفت و مانع از داخل شدن به حرم شد.
خادم حرم گفت: حضرت در عالم خواب به من فرمود: دوازده تومان به تو بدهم و نگذارم كه داخل حرم شوى، زيرا كه پشيمان شده اى از اينكه دوازده تومان به تو بدهم و نگذارم كه داخل حرم شوى، زيرا كه پشيمان شده اى از اينكه داوزده تومان در راه زيارت خرج كردى.
خادم آن مبلغ را به تاجر داد، او هم پول را گرفت و برگشت و كسى به غير از من بر اين امر مطلع نشد.
چون او نااهل بود و قابليت زيارت را نداشت وگرنه حضرت رضا (عليه السلام) او را از لطف خود محروم نمى كرد. و شايد هم جهت ديگرى داشت و الله العالم.
اى شه طوس آنكه با تو راه ندارد
در صف محشر پناه گاه ندارد
چون براى زيارت نزديك حرم مطهر رسيديم همين كه خواستيم وارد شويم، ناگهان يك نفر از خدام حرم مطهر جلوى آن تاجر بغدادى را گرفت و مانع از داخل شدن به حرم شد.
خادم حرم گفت: حضرت در عالم خواب به من فرمود: دوازده تومان به تو بدهم و نگذارم كه داخل حرم شوى، زيرا كه پشيمان شده اى از اينكه دوازده تومان به تو بدهم و نگذارم كه داخل حرم شوى، زيرا كه پشيمان شده اى از اينكه داوزده تومان در راه زيارت خرج كردى.
خادم آن مبلغ را به تاجر داد، او هم پول را گرفت و برگشت و كسى به غير از من بر اين امر مطلع نشد.
چون او نااهل بود و قابليت زيارت را نداشت وگرنه حضرت رضا (عليه السلام) او را از لطف خود محروم نمى كرد. و شايد هم جهت ديگرى داشت و الله العالم.
اى شه طوس آنكه با تو راه ندارد
در صف محشر پناه گاه ندارد
هيچ شهى چون تو عز و جا ندارد
روشنى طلعت تو ماه ندارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر