نوشته اند عبدالمومن اوزبك بعد از اينكه مشهد مقدس را محاصره كرد و تصرف نمود و وارد شهر شد يك نفر از اهالى شهر تيرى به سوى او رها كرد.
او غضبناك شد و فرمان قتل عام داد و افراد او شروع كردند به كشتن مردم بى گناه زمين مقدس و ريختن خود شيعيان، به كشتن مردم بى گناه زمين مقدس و ريختن خون شيعيان، بطوريكه در خود حرم مطهر جمعى را كشتند.
بعضى دست بر ضريح مقدس داشتند كه دست هاى آنها را هم قطع نمودند تا اينكه گروهى از بزرگان با التماس و زوارى نزد او رفتند و گفتند ما را ببخش و بيشتر از اين خون ما مسلمانها را مريز.
او گفت: اگر امام شما حق است يك ظرف شيشه اى را پر از آب كنيد و بالاى گلدسته ببريد و از بالاى به پايين نيندازيد، اگر شيشه بشكست، فهميده مى شود شما بر حق هستيد و من دست از كشتن شما بر مى دارم و اگر آن شيشه شكست من بايد تمام شما مردم را بكشم.
چون بزرگان چاره اى جز اين نداشتند چنين كردند و به قدرت كامله الهيه و نظر لطف و عنايت حضرت ابى الحسن الرضا (عليه السلام) آن ظرف شيشه چنان بشدت بر زمين رسيد كه بلند شد و بار دوم بر زمين خورد ولى نشكست، در اثر اين معجزه بود كه دست از كشتم مردم بيچاره برداشت.
در منتخب آنجا التواريخ گويد: چون مقتولين را در قبرستان دفن كردند آنجا را قتلگاه گفتند و چون به محله عيدگاه رسيدند دست از قتل برداشتند، از اين جهت آن محله را عيدگاه گفتند.
بدرگاهت پناه آورده ام يا رضا يا رضا (عليه السلام)
من زوار سر افتاده ام يا رضا يا رضا (عليه السلام)
او غضبناك شد و فرمان قتل عام داد و افراد او شروع كردند به كشتن مردم بى گناه زمين مقدس و ريختن خود شيعيان، به كشتن مردم بى گناه زمين مقدس و ريختن خون شيعيان، بطوريكه در خود حرم مطهر جمعى را كشتند.
بعضى دست بر ضريح مقدس داشتند كه دست هاى آنها را هم قطع نمودند تا اينكه گروهى از بزرگان با التماس و زوارى نزد او رفتند و گفتند ما را ببخش و بيشتر از اين خون ما مسلمانها را مريز.
او گفت: اگر امام شما حق است يك ظرف شيشه اى را پر از آب كنيد و بالاى گلدسته ببريد و از بالاى به پايين نيندازيد، اگر شيشه بشكست، فهميده مى شود شما بر حق هستيد و من دست از كشتن شما بر مى دارم و اگر آن شيشه شكست من بايد تمام شما مردم را بكشم.
چون بزرگان چاره اى جز اين نداشتند چنين كردند و به قدرت كامله الهيه و نظر لطف و عنايت حضرت ابى الحسن الرضا (عليه السلام) آن ظرف شيشه چنان بشدت بر زمين رسيد كه بلند شد و بار دوم بر زمين خورد ولى نشكست، در اثر اين معجزه بود كه دست از كشتم مردم بيچاره برداشت.
در منتخب آنجا التواريخ گويد: چون مقتولين را در قبرستان دفن كردند آنجا را قتلگاه گفتند و چون به محله عيدگاه رسيدند دست از قتل برداشتند، از اين جهت آن محله را عيدگاه گفتند.
بدرگاهت پناه آورده ام يا رضا يا رضا (عليه السلام)
من زوار سر افتاده ام يا رضا يا رضا (عليه السلام)
افتاده ام دستم بگير يا رضا يا رضا (عليه السلام)
آزرده ام دستم بگير يا رضا يا رضا (عليه السلام)
اى بيچارگان يا رضا يا رضا (عليه السلام)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر