آنها که با روحیه ایشان آشنا هستند می دانند که عطر عطوفت و مهربانی سراسر وجود ایشان را فرا گرفته بود، با تمام موجودات رئوف و عطوف بودند. مکرر دیده شده بود که درباره کبوتران دلسوزی کرده، می فرمودند:
« این بیچاره ها ساعتها در هوا سرگردانند و تشنه می مانند؛ چون استفاده از آب و رفع تشنگی موجب اسارت اینان می شود و از دست انسانها آسایش و امنیت ندارند بگذارید راحت و آسوده از آب و دانه استفاده کنند. »
بعضی افراد دیده بودند که گربه منزل ایشان که نزدیک حوض می رفت تا ماهی داخل آب حوض را ببلعد، آقا با لبخند ملیحی می فرماید:
« خداوند روزی این حیوان را این گونه فراهم کرده است. »
سالی نیز گربه ای در زیر زمین منزل ایشان بچه می زاید، ایشان سفارش آنها را به افراد خانواده کرده می فرماید:
« کاری به بچه های او نداشته باشید، تا بزرگ شوند و خودشان بروند...»
اما بعضی از بچه ها به دور از چشم مادر گربه ها، بچه های او را برداشته و در کوچه می گذارند. چند ساعتی نمی گذرد که مادر گربه ها نزد آقا می آید و نگاهی به ایشان می کند. آقا می فرمایند:
« مادر بچه گربه ها، بچه های خود را از من خواست. دوازده روز پشت سر هم نزد من آمد تا بچه هایش را به او برگردانم، ولی از دست ما کاری ساخته نبود؛ چون بچه هایش را از کوچه برده بودند. »
« این بیچاره ها ساعتها در هوا سرگردانند و تشنه می مانند؛ چون استفاده از آب و رفع تشنگی موجب اسارت اینان می شود و از دست انسانها آسایش و امنیت ندارند بگذارید راحت و آسوده از آب و دانه استفاده کنند. »
بعضی افراد دیده بودند که گربه منزل ایشان که نزدیک حوض می رفت تا ماهی داخل آب حوض را ببلعد، آقا با لبخند ملیحی می فرماید:
« خداوند روزی این حیوان را این گونه فراهم کرده است. »
سالی نیز گربه ای در زیر زمین منزل ایشان بچه می زاید، ایشان سفارش آنها را به افراد خانواده کرده می فرماید:
« کاری به بچه های او نداشته باشید، تا بزرگ شوند و خودشان بروند...»
اما بعضی از بچه ها به دور از چشم مادر گربه ها، بچه های او را برداشته و در کوچه می گذارند. چند ساعتی نمی گذرد که مادر گربه ها نزد آقا می آید و نگاهی به ایشان می کند. آقا می فرمایند:
« مادر بچه گربه ها، بچه های خود را از من خواست. دوازده روز پشت سر هم نزد من آمد تا بچه هایش را به او برگردانم، ولی از دست ما کاری ساخته نبود؛ چون بچه هایش را از کوچه برده بودند. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر