عنایت به رزمندگان اسلام

سپیدی سیرت و اوج تقدس عزیزان رزمنده، ایشان را بر آن داشته بود که در ملاقات خویش با دلاور مردان جبهه ها بفرمایند:
« من برای ملاقات با شما غسل کرده ام! »

آن زمان که فشار زیادی بر نیروهای ما در جبهه ها بود و خبر آن را کمتر کسی می دانست، ایشان می فرمودند:
« امشب از فکر جبهه ها خوابم نبرد، چرا که می دیدم چه بر سر رزمندگان می آید. »
آن گاه که هواپیماهای دشمن بعثی، شهرهای ایران را به طور ناجمردانه بمباران هوایی می کرد، حملات بسیاری به شهرها و از آن جمله « درود» انجام می شد، تا پایگاه نظامی و تأسیسات اقتصادی آن شهر را نابود کنند.

امام جمعه آن شهر خدمت آقا رسیده، حملات بسیار دشمن را مطرح کرد. آقا دستور قرائت « حدیث کساء » را می فرمایند.
چندی بعد خبر آوردند که هواپیماها می آیند و تنها شهر را دور زده، از منطقه خارج می شوند. تا این که یک روز هواپیمای دشمن هنگام حمله به شهرستان بروجرد مورد اصابت نیروهای اسلام قرار می گیرد و خلبان آن هواپیما با چتر خود را نجات می دهد و پس از اسارات می گوید:
« مأموریت من انهدام کارخانه سیمان درود بود، ولی وقتی نزدیک شهرستان می شدم هر چه نگاه به پایین می انداختم جز آب چیز دیگری از مردم و یا کارخانه نمی دیدم. چون به مرکز خبر می دادم، آنان دستور حمله به بروجرد را صادر می کردند. »

هیچ نظری موجود نیست: