مرحوم میرزا حسن نوری نقل می کردند:
آقای خزعلی را در رفسنجان دستگیر کرده بودند؛ زیرا ایشان روی منبر گفته بود:
سلطنت، در برابر قدرت آیت الله بروجردی، مانند انگشتر، در دست ایشان است؛ از این روی هرگاه اراده کند آن را از انگشت خود درمی آورد و دور می اندازد! این منبر، باعث شده بود که آقای خزعلی را دستگیر کنند.
خبر به آیت الله بروجردی، رسید. ایشان برخی از سران دولت را احضار کرد و نسبت به دستگیر خزعلی اعتراض نمود.
این اعتراض، باعث شد که فردای آن روز، ایشان آزاد شدند. آمد قم و خدمت آیت الله بروجردی رسید.
آیت الله بروجردی، جریان را پرسیده بود. در همان جلسه معلوم شده بود که آقای خزعلی را بعد از اولین منبر، دستگیر کرده اند، در حالی که ایشان سه روز منبر، وعده داشته است؛ از این روی، آیت الله بروجردی، به ایشان فرمودند:
« به رفسنجان برگردید و به وعده خود عمل کنید و دو روز دیگر را هم منبر بروید! »
سید جواد علوی می گوید:
آیت الله بروجردی فرموده بودند:
« من شنیده بودم که قیافه رضاخان، بخصوص چشمهای او بسیار رعب آور است. (این مطلب در آن روزگار معروف بود) در طی ملاقات با من، با آن که تهدید زیاد می کرد؛ ولی من هیچ رعبی از او در خود احساس نکردم. »
ایشان باز فرموده بودند:
« در ملاقات احساس می کردم که او تحت تأثیر من قرار گرفته است. من از این فرصت استفاده نموده، مطالب زیادی را در مقام نصیحت و بر حذر داشتن او از آنچه که می گذشت یا در شرف انجام بود، به او اظهار نمودم.
به او گفتم فاصله خود را با روحانیت زیاد نکند و به نصایح و هشدارهای آنان، که صرفاً در مقام دلسوزی به حال مردم و تحفظ بر مبانی دین است، توجه کند. »
آقای خزعلی را در رفسنجان دستگیر کرده بودند؛ زیرا ایشان روی منبر گفته بود:
سلطنت، در برابر قدرت آیت الله بروجردی، مانند انگشتر، در دست ایشان است؛ از این روی هرگاه اراده کند آن را از انگشت خود درمی آورد و دور می اندازد! این منبر، باعث شده بود که آقای خزعلی را دستگیر کنند.
خبر به آیت الله بروجردی، رسید. ایشان برخی از سران دولت را احضار کرد و نسبت به دستگیر خزعلی اعتراض نمود.
این اعتراض، باعث شد که فردای آن روز، ایشان آزاد شدند. آمد قم و خدمت آیت الله بروجردی رسید.
آیت الله بروجردی، جریان را پرسیده بود. در همان جلسه معلوم شده بود که آقای خزعلی را بعد از اولین منبر، دستگیر کرده اند، در حالی که ایشان سه روز منبر، وعده داشته است؛ از این روی، آیت الله بروجردی، به ایشان فرمودند:
« به رفسنجان برگردید و به وعده خود عمل کنید و دو روز دیگر را هم منبر بروید! »
سید جواد علوی می گوید:
آیت الله بروجردی فرموده بودند:
« من شنیده بودم که قیافه رضاخان، بخصوص چشمهای او بسیار رعب آور است. (این مطلب در آن روزگار معروف بود) در طی ملاقات با من، با آن که تهدید زیاد می کرد؛ ولی من هیچ رعبی از او در خود احساس نکردم. »
ایشان باز فرموده بودند:
« در ملاقات احساس می کردم که او تحت تأثیر من قرار گرفته است. من از این فرصت استفاده نموده، مطالب زیادی را در مقام نصیحت و بر حذر داشتن او از آنچه که می گذشت یا در شرف انجام بود، به او اظهار نمودم.
به او گفتم فاصله خود را با روحانیت زیاد نکند و به نصایح و هشدارهای آنان، که صرفاً در مقام دلسوزی به حال مردم و تحفظ بر مبانی دین است، توجه کند. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر