مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد منبری بسیار پاک و ساده داشت.
او در بالای منبر بیشتر از هر چیز، آیات الهی و اخبار و احادیث پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را برای مردم می خواند.
این آیات و اخبار و احادیث را هم نه از حافظه، بلکه از روی کتاب می خواند.
در یکی از روزها، در خانه آقا شیخ مرتضی جلسه روضه و موعظه بر پا بود در آن جلسه یکی از شاگردان و رفقای آقا شیخ مرتضی از این سبک و شیوه صحبتهای او خسته شده بود.
احساس می کرد این صحبتها برایش یکنواخت و غیر قابل استفاده شده است. او در وسطهای منبر بلند می شود تا از مجلس بیرون رود.
ایشان تا پایش را از خانه آقا شیخ مرتضی بیرون می گذارد خانمی بسیار مجلله و محجبه را در جلوی در مشاهده می کند. آن بانوی مکرمه بلافاصله به آن آقا می فرماید:
« کجا می خواهی بروی؟! هر چه که لازم باشد مرتضای ما برای شما می گوید. »
آن آقای مومن و باصفا بعد از شنیدن این فرمایش به شدت تحت تأثیر قرار می گیرد و بی اختیار با شتاب به پای صحبتهای آقا شیخ مرتضی باز می گردد.
در این هنگام او متوجه می شود آقا شیخ مرتضی نیز در حال بیان این جملات است:
«هر چه لازم باشد مرتضی برای شما می گوید. »
او در بالای منبر بیشتر از هر چیز، آیات الهی و اخبار و احادیث پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را برای مردم می خواند.
این آیات و اخبار و احادیث را هم نه از حافظه، بلکه از روی کتاب می خواند.
در یکی از روزها، در خانه آقا شیخ مرتضی جلسه روضه و موعظه بر پا بود در آن جلسه یکی از شاگردان و رفقای آقا شیخ مرتضی از این سبک و شیوه صحبتهای او خسته شده بود.
احساس می کرد این صحبتها برایش یکنواخت و غیر قابل استفاده شده است. او در وسطهای منبر بلند می شود تا از مجلس بیرون رود.
ایشان تا پایش را از خانه آقا شیخ مرتضی بیرون می گذارد خانمی بسیار مجلله و محجبه را در جلوی در مشاهده می کند. آن بانوی مکرمه بلافاصله به آن آقا می فرماید:
« کجا می خواهی بروی؟! هر چه که لازم باشد مرتضای ما برای شما می گوید. »
آن آقای مومن و باصفا بعد از شنیدن این فرمایش به شدت تحت تأثیر قرار می گیرد و بی اختیار با شتاب به پای صحبتهای آقا شیخ مرتضی باز می گردد.
در این هنگام او متوجه می شود آقا شیخ مرتضی نیز در حال بیان این جملات است:
«هر چه لازم باشد مرتضی برای شما می گوید. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر