اوائل جنگ بود. روزی ایشان فرمود:
« دیشب پس از اتمام جلسه روضه به اتاق آمدم. خیلی ناراحت بودم از وضع جنگ. چهارده نفر آمدند پیش ما و گفتند: هر کدام ما قدرتِ صد هزار نفر را داریم.
گفتند با این صدام چه باید کرد؟
ما گفتیم: صلاح خدا چیست؟
گفتند: مصلحت در تأخیر است و ما دانستیم پیروزی از امت اسلامی است. اما مصلحت در این است که تأخیر بیافتد. »
« دیشب پس از اتمام جلسه روضه به اتاق آمدم. خیلی ناراحت بودم از وضع جنگ. چهارده نفر آمدند پیش ما و گفتند: هر کدام ما قدرتِ صد هزار نفر را داریم.
گفتند با این صدام چه باید کرد؟
ما گفتیم: صلاح خدا چیست؟
گفتند: مصلحت در تأخیر است و ما دانستیم پیروزی از امت اسلامی است. اما مصلحت در این است که تأخیر بیافتد. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر