ملاقات آقا جان در نجف

دختر معظم له، همسر مرحوم آیت الله هاشمی نسب، می گوید:
ایامی که در نجف اقامت داشتیم به سبب کسالت و بیماری ام، مادر شوهرم برای رسیدگی به امور منزل به نجف آمد.
روزی مادرشوهرم با خانمی از همسایگان برای زیارت به حرم مشرف شده بودند، پس از رفتن آن ها مهمانی بر ما وارد شد.
من برای این که مادر شوهرم را از ورود مهمان به منزلمان باخبر کنم به سوی حرم حرکت کردم، همین که نزدیک رواق حضرت امیر علیه السلام شدم، دیدم پدرم ( آقا جان) از رواق حضرت امیر علیه السلام بیرون می آید.
خیلی خوشحال شدم دست های خود را گشودم که او را در آغوش بگیرم، یک مرتبه به یادم آمد که آقا جان در کوهستان است. چند بار شیطان را لعنت کردم و گفتم این چه کاری بود که می خواستم بکنم، از این حادثه در شگفت بودم.

تاریخ این روز را به یاد داشتم. روز پنج شنبه حدود ساعت ده صبح ماه رجب بود، تقریباً پس از چهار سال که به ایران بازگشتیم به مناسبتی جریان حادثه را برای آقا جان بیان کردم و گفتم، چنین واقعه ای در نجف برایم رخ داد، آیا شما خودتان بودید؟
آقا لبخند معناداری زد و گفت:
« شاید می بودم.»

هیچ نظری موجود نیست: