آیت الله صافی گلپایگانی می گویند:
به امامان(ع) بسیار احترام می گذاشت و محبت داشت. یک روز در منزلشان مجلسی بود. در آن مجلس، شخصی با صدای بلند گفت: برای سلامتی امام زمان و آیت الله بروجردی، صلوات.
در همان حال، ایشان در حیاط قدم می زد. با شتاب و ناراحتی به طرف در بیرونی آمد و با عصا، محکم، به دَر زد، به طوری که آقایانی که در بیرون بودند، ترسیدند که نکند، جریانی اتفاق افتاده باشد.
چندین نفر به طرف دَرِ اندرونی رفتند که ببینند چه خبر است. آیت الله بروجردی گفتند:
« این که بود که اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان(ع) آورد. این مرد را بیرون کنید و دوباره به خانه راهش ندهید. »
***
شاه عربستان به ایران آمد و برای آیت الله بروجردی هدایایی فرستاد (البته ایشان جز قرآن و مقداری از پرده کعبه، مابقی را رد کردند) و در ضمن، درخواست ملاقات با ایشان را داشت، ولی آیت الله بروجردی پاسخ رد دادند. درباره علت این امر می فرمودند:
« این شخص اگر بیاید قم و به زیارت حضرت معصومه علیها السلام نرود، توهین به آن حضرت خواهد بود و من چنین امری را، به هیچ وجه تحمل نمی کنم. »
در همان حال، ایشان در حیاط قدم می زد. با شتاب و ناراحتی به طرف در بیرونی آمد و با عصا، محکم، به دَر زد، به طوری که آقایانی که در بیرون بودند، ترسیدند که نکند، جریانی اتفاق افتاده باشد.
چندین نفر به طرف دَرِ اندرونی رفتند که ببینند چه خبر است. آیت الله بروجردی گفتند:
« این که بود که اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان(ع) آورد. این مرد را بیرون کنید و دوباره به خانه راهش ندهید. »
***
شاه عربستان به ایران آمد و برای آیت الله بروجردی هدایایی فرستاد (البته ایشان جز قرآن و مقداری از پرده کعبه، مابقی را رد کردند) و در ضمن، درخواست ملاقات با ایشان را داشت، ولی آیت الله بروجردی پاسخ رد دادند. درباره علت این امر می فرمودند:
« این شخص اگر بیاید قم و به زیارت حضرت معصومه علیها السلام نرود، توهین به آن حضرت خواهد بود و من چنین امری را، به هیچ وجه تحمل نمی کنم. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر