حاج آقای الطافی میفرمود:
روزی در منزل خودمان می خواستم وارد اتاق شوم. بر پله های سنگی ایوان که پا گذاشتم، به گوش خود شنیدم که سنگ به صدا درآمد و گفت:
« ما در دنیا سنگیم و سنگ هم می مانیم، ولی به بعضی انسان ها ننگ می ماند! » با گوش خودم این را شنیدم؛ یعنی این که از خواب غفلت بیدار شوید! این دنیای خاکی، خاک می ماند و به آنان که «خاکی» باشند، «پاکی» می ماند.
کوه و دشت، سرانجام کوه و دشت خواهند بود، ولی برای انسان ها ایمانشان باقی خواهد ماند. دنیا دکانی است برای کسب؛ دکان باقی می ماند، ولی برای کاسب همانی خواهد ماند که کاسبی کرده و با خود به منزل برده است.
روزی در منزل خودمان می خواستم وارد اتاق شوم. بر پله های سنگی ایوان که پا گذاشتم، به گوش خود شنیدم که سنگ به صدا درآمد و گفت:
« ما در دنیا سنگیم و سنگ هم می مانیم، ولی به بعضی انسان ها ننگ می ماند! » با گوش خودم این را شنیدم؛ یعنی این که از خواب غفلت بیدار شوید! این دنیای خاکی، خاک می ماند و به آنان که «خاکی» باشند، «پاکی» می ماند.
کوه و دشت، سرانجام کوه و دشت خواهند بود، ولی برای انسان ها ایمانشان باقی خواهد ماند. دنیا دکانی است برای کسب؛ دکان باقی می ماند، ولی برای کاسب همانی خواهد ماند که کاسبی کرده و با خود به منزل برده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر