آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی از علمای حال حاضر قم نقل می کنند:
« شهادت آیت الله سعیدی با فوت پدر همسر اینجانب مقارن شده بود.
به آیت الله گلپایگانی نامه نوشتم که فلان روز برای مجلس ترحیم پدر زنم تشریف بیاورید. ایشان فرمودند:
« به دلیل شهادت آقای سعیدی حالم خوب نیست. لذا بعداً خودم خدمت می رسم. »
در این مدت همسر اینجانب از درد شدید کمر رنج می برد، دچار بیماری کمر بود. بعد از پنج شش ماه آیت الله گلپایگانی برای عرض تسلیت به منزل ما آمدند. بعد از اینکه ایشان از منزل رفتند به همسرم گفتم :
شما که از این بیماری رنج می بری مقداری نبات یا قندی می آوردید و به آقا می دادید تبرک کنند و می خوردید، شاید شفا پیدا کنید.
ایشان گفتند: من شفا یافتم و حالم کاملاً خوب است و بیماری از من مرتفع شد!
گفتم: چطور؟ مگر چه کردید؟
گفت: وقتی آقا وارد منزل شدند و نشستند نعلین آقا را برداشتم و به موضع درد کشیدم و از آن لحظه به بعد دیگر دردی احساس نمی کنم و درد رخت بربست.
این نشان از معنویت و ارتباط والای آیت الله گلپایگانی با خدا و عالم بالا داشت البته از این کرامات کم نیست و من نمونه ای از آن را به شیفتگان اهل بیت علیهم السلام عرض کردم. »
« شهادت آیت الله سعیدی با فوت پدر همسر اینجانب مقارن شده بود.
به آیت الله گلپایگانی نامه نوشتم که فلان روز برای مجلس ترحیم پدر زنم تشریف بیاورید. ایشان فرمودند:
« به دلیل شهادت آقای سعیدی حالم خوب نیست. لذا بعداً خودم خدمت می رسم. »
در این مدت همسر اینجانب از درد شدید کمر رنج می برد، دچار بیماری کمر بود. بعد از پنج شش ماه آیت الله گلپایگانی برای عرض تسلیت به منزل ما آمدند. بعد از اینکه ایشان از منزل رفتند به همسرم گفتم :
شما که از این بیماری رنج می بری مقداری نبات یا قندی می آوردید و به آقا می دادید تبرک کنند و می خوردید، شاید شفا پیدا کنید.
ایشان گفتند: من شفا یافتم و حالم کاملاً خوب است و بیماری از من مرتفع شد!
گفتم: چطور؟ مگر چه کردید؟
گفت: وقتی آقا وارد منزل شدند و نشستند نعلین آقا را برداشتم و به موضع درد کشیدم و از آن لحظه به بعد دیگر دردی احساس نمی کنم و درد رخت بربست.
این نشان از معنویت و ارتباط والای آیت الله گلپایگانی با خدا و عالم بالا داشت البته از این کرامات کم نیست و من نمونه ای از آن را به شیفتگان اهل بیت علیهم السلام عرض کردم. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر