حجت الاسلام میرشاه ولد امام جماعت شهرستان ملایر نقل می فرمودند:
در یکی از بیمارستانهای تهران، پنج شش روز بود که در بخش «سی سی یو» تحت مراقبت بودم، وضع روحی و جسمی ام در شرائط فوق العاده نامناسبی بود.
در شب هفتم در عالم رؤیا دیدم که آیت الله گلپایگانی در کنار بسترم سجاده پهن کرده است و با حالت خاصی مشغول نماز و تهجد می باشد.
تا از خواب بیدار شدم به خود گفتم من از این وضعیت وخیم شفا و نجات پیدا خواهم کرد. نماز و دعای ایشان در کنار بسترم، نشانی از استجابت این دعا است.
اتفاقاً آقای انصاریان مدیر انتشارات انصاریان به عیادت اینجانب آمده بود من خوابی را که شب دیده بودم کوتاه و فشرده برای او تعریف نمودم که چنین صحنه ای را در عالم رؤیا دیدم.
ایشان در بازگشت به قم این خواب را برای آقا بازگو کرده بود. آقا مکثی نموده و از آقای انصاریان پرسیده بودند:
« آن رویا در چه شبی بوده است؟ »
پاسخ دادند در فلان شب، آقا فرمودند:
« من در آن شب، افرادی را در قنوت نماز شب یاد کرده و نام بردم، یکی هم آقای میر شاه ولد بود... »
در یکی از بیمارستانهای تهران، پنج شش روز بود که در بخش «سی سی یو» تحت مراقبت بودم، وضع روحی و جسمی ام در شرائط فوق العاده نامناسبی بود.
در شب هفتم در عالم رؤیا دیدم که آیت الله گلپایگانی در کنار بسترم سجاده پهن کرده است و با حالت خاصی مشغول نماز و تهجد می باشد.
تا از خواب بیدار شدم به خود گفتم من از این وضعیت وخیم شفا و نجات پیدا خواهم کرد. نماز و دعای ایشان در کنار بسترم، نشانی از استجابت این دعا است.
اتفاقاً آقای انصاریان مدیر انتشارات انصاریان به عیادت اینجانب آمده بود من خوابی را که شب دیده بودم کوتاه و فشرده برای او تعریف نمودم که چنین صحنه ای را در عالم رؤیا دیدم.
ایشان در بازگشت به قم این خواب را برای آقا بازگو کرده بود. آقا مکثی نموده و از آقای انصاریان پرسیده بودند:
« آن رویا در چه شبی بوده است؟ »
پاسخ دادند در فلان شب، آقا فرمودند:
« من در آن شب، افرادی را در قنوت نماز شب یاد کرده و نام بردم، یکی هم آقای میر شاه ولد بود... »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر