حاج محمد علی اخوان، نقل می کنند :
« در قدیم و تا زمانی که هنوز لوله کشی های آب به خانه ها نیامده بود، در هر خانه ای آب انبار و حوضچه ای برای ذخیره آب وجود داشت.
این آب انبارها هر چند وقت یکبار توسط مأموری معروف به «میرآب» پر می شد. میرآب با سرازیر کردن و هدایت آب در جوی های خیابانها و کوچه ها، آب را به خانه های مردم می رساند.
یک شب یکی از همین میرآب ها، آب را به سوی محله حمام گلشن و کوچه آقا شیخ مرتضی زاهد سرازیر می کند.
او می بایست به ترتیب و به نوبت، حوض و آب انبارهای خانه های این کوچه را پر می کرد و خانه آقا شیخ مرتضی نیز بعد از چند خانه نوبتش می شد.
اما آن شب آن آقای میرآب در همان ابتدای آب رسانی متوجه می شود در خانه آقا شیخ مرتضی خبری از آب نیست و حوض منزل به طور کامل خالی شده است.
بنابراین او به احترام آقا شیخ مرتضی، بدون رعایت نوبت، آب را به سوی خانه ایشان سرازیر می کند و حوض خانه ایشان را پر از آب می کند و آن شب آقا شیخ مرتضی بر این مطلب آگاهی پیدا می کند.
حاج محمدعلی اخوان می گفت:
آن شب دیدم در می زنند؛ صدایی از پشت در بلند شده بود و می گفت:
آقای حاج محمد حسن آقا، آقای حاج محمدحسن آقا! در را باز کنید.
این صدا، صدای آقا شیخ مرتضی زاهد بود، ما رفتیم در را باز کردیم و ایشان با آن قد خمیده اش به داخل خانه ما آمد. آقا شیخ مرتضی به پدرمان گفت:
« آقای حاج محمد حسن آقا! این آقای میرآب امشب لطف کرده است و بی نوبت، ابتدا آب را به خانه ما آورده است و من الآن نمی توانم بروم از همه همسایه ها حلالیت بگیرم و رضایتشان را جلب کنم، بنابر این آمده ام اینجا وضو بگیرم؛ اجازه می فرمایید؟ » و آقا شیخ مرتضی تا زمانی که حوض منزلشان از آن آب بی نوبت خالی نشده، احتیاط می کرد و برای وضو و تطهیر به خانه ما می آمد! »
« در قدیم و تا زمانی که هنوز لوله کشی های آب به خانه ها نیامده بود، در هر خانه ای آب انبار و حوضچه ای برای ذخیره آب وجود داشت.
این آب انبارها هر چند وقت یکبار توسط مأموری معروف به «میرآب» پر می شد. میرآب با سرازیر کردن و هدایت آب در جوی های خیابانها و کوچه ها، آب را به خانه های مردم می رساند.
یک شب یکی از همین میرآب ها، آب را به سوی محله حمام گلشن و کوچه آقا شیخ مرتضی زاهد سرازیر می کند.
او می بایست به ترتیب و به نوبت، حوض و آب انبارهای خانه های این کوچه را پر می کرد و خانه آقا شیخ مرتضی نیز بعد از چند خانه نوبتش می شد.
اما آن شب آن آقای میرآب در همان ابتدای آب رسانی متوجه می شود در خانه آقا شیخ مرتضی خبری از آب نیست و حوض منزل به طور کامل خالی شده است.
بنابراین او به احترام آقا شیخ مرتضی، بدون رعایت نوبت، آب را به سوی خانه ایشان سرازیر می کند و حوض خانه ایشان را پر از آب می کند و آن شب آقا شیخ مرتضی بر این مطلب آگاهی پیدا می کند.
حاج محمدعلی اخوان می گفت:
آن شب دیدم در می زنند؛ صدایی از پشت در بلند شده بود و می گفت:
آقای حاج محمد حسن آقا، آقای حاج محمدحسن آقا! در را باز کنید.
این صدا، صدای آقا شیخ مرتضی زاهد بود، ما رفتیم در را باز کردیم و ایشان با آن قد خمیده اش به داخل خانه ما آمد. آقا شیخ مرتضی به پدرمان گفت:
« آقای حاج محمد حسن آقا! این آقای میرآب امشب لطف کرده است و بی نوبت، ابتدا آب را به خانه ما آورده است و من الآن نمی توانم بروم از همه همسایه ها حلالیت بگیرم و رضایتشان را جلب کنم، بنابر این آمده ام اینجا وضو بگیرم؛ اجازه می فرمایید؟ » و آقا شیخ مرتضی تا زمانی که حوض منزلشان از آن آب بی نوبت خالی نشده، احتیاط می کرد و برای وضو و تطهیر به خانه ما می آمد! »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر