مرحوم نوربخش ولاشدی نقل کردند:
در سال های اول ورود مرحوم آیت الله کوهستانی به مازندران گاهی معظم له در برخی مناسبت ها به روستاهای اطراف سفر می کرد و به ارشاد مردم می پرداخت.
یکی از سال ها در فصل تابستان از روستای ما « ولاشد» عبور می کرد، حسینیه محل در کنار خیابان قرار داشت چون دیدند که اطراف حسینیه محصور نیست و چهارپایان داخل حسینیه و حیاط آن اجتماع کردند به نزدیک یکی از خانه های حسینیه تشریف بردند و صدا زدند پیرزنی دم درب آمد، به او فرمود:
« به مردم این روستا بگو سزاوار است که شما دور خانه هایتان را محصور کنید و آن را چپر و دیوار نمایید، ولی خانه امام حسین علیه السلام اطرافش باز باشد و محل استراحت حیوانات قرار گیرد؟
شما چگونه این اهانت را روا می دارید و امید شفاعت دارید! »
آن ایام مردمان روستا تمامی در مزارع مشغول کار بودند عصر که به روستا برگشتند آن پیرزن قصه را برای آن ها تعریف کرد که آقای روحانی با چنین مشخصاتی از این جا عبور کردند و چنین فرمودند.
پیرمردان اهل ولاشد متوجه شدند که آن آقای بزرگوار آیت الله کوهستانی بود، از این رو بسیار متأثر شدند و فردای آن روز کار کشاورزی را تعطیل کردند و به جنگل رفته چوب تهیه نمودند و تا عصر دور حسینیه را محصور کردند.
در سال های اول ورود مرحوم آیت الله کوهستانی به مازندران گاهی معظم له در برخی مناسبت ها به روستاهای اطراف سفر می کرد و به ارشاد مردم می پرداخت.
یکی از سال ها در فصل تابستان از روستای ما « ولاشد» عبور می کرد، حسینیه محل در کنار خیابان قرار داشت چون دیدند که اطراف حسینیه محصور نیست و چهارپایان داخل حسینیه و حیاط آن اجتماع کردند به نزدیک یکی از خانه های حسینیه تشریف بردند و صدا زدند پیرزنی دم درب آمد، به او فرمود:
« به مردم این روستا بگو سزاوار است که شما دور خانه هایتان را محصور کنید و آن را چپر و دیوار نمایید، ولی خانه امام حسین علیه السلام اطرافش باز باشد و محل استراحت حیوانات قرار گیرد؟
شما چگونه این اهانت را روا می دارید و امید شفاعت دارید! »
آن ایام مردمان روستا تمامی در مزارع مشغول کار بودند عصر که به روستا برگشتند آن پیرزن قصه را برای آن ها تعریف کرد که آقای روحانی با چنین مشخصاتی از این جا عبور کردند و چنین فرمودند.
پیرمردان اهل ولاشد متوجه شدند که آن آقای بزرگوار آیت الله کوهستانی بود، از این رو بسیار متأثر شدند و فردای آن روز کار کشاورزی را تعطیل کردند و به جنگل رفته چوب تهیه نمودند و تا عصر دور حسینیه را محصور کردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر