از مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری نقل شده که فرمودند:
از مشهد با عده ای از دوستان به تهران باز می گشتیم. وقتی به بهشهر رسیدیم، دوستان قصد زیارت آیت الله کوهستانی را کردند، ولی من مایل نبودم و در هر حال پذیرفتم. به طرف روستای کوهستان حرکت کردیم و من به همراهان گفتم که داخل ماشین منتظر می مانم تا شما او را ملاقات کرده و بازگردید، لیکن به خواهش یکی از دوستان قبول کردم که با هم نزد ایشان برویم.
از ماشین پیاده و به بیرونی منزل آقا وارد شدیم. ایشان برای استقبال ما آمده بود. همین که مرا دید بی آن که کسی به او چیزی گفته باشد و بدون مقدمه فرمودند:
« چرا مایل به آمدن نبودید، در حالی که ما به شما و جدتان ارادت داریم. »
از مشهد با عده ای از دوستان به تهران باز می گشتیم. وقتی به بهشهر رسیدیم، دوستان قصد زیارت آیت الله کوهستانی را کردند، ولی من مایل نبودم و در هر حال پذیرفتم. به طرف روستای کوهستان حرکت کردیم و من به همراهان گفتم که داخل ماشین منتظر می مانم تا شما او را ملاقات کرده و بازگردید، لیکن به خواهش یکی از دوستان قبول کردم که با هم نزد ایشان برویم.
از ماشین پیاده و به بیرونی منزل آقا وارد شدیم. ایشان برای استقبال ما آمده بود. همین که مرا دید بی آن که کسی به او چیزی گفته باشد و بدون مقدمه فرمودند:
« چرا مایل به آمدن نبودید، در حالی که ما به شما و جدتان ارادت داریم. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر