به مداح بگو نماز عصرش را بخواند

آقای براتعلی زابلستانی که از مداحان مخلص اهل بیت علیهم السلام است، نقل کردند:
من اغلب در مناسبت های مذهبی و ایام ولادت ائمه علیهم السلام خدمت آقا جان کوهستانی می رسیدم و محضر آقا مداحی می کردم، او نیز شیوه مرثیه خوانی و مداحی من علاقمند بود.
روز نیمه شعبان بود که برای مجلس عروسی به کوهستان رفتم. چون موقع ظهر بود، برای اقامه نماز به مسجد رفتم و آقا جان در حال خواندن نماز ظهر بود. جمعیت مأمومین نیز نسبتاً زیاد بود، چون می دانستم سجده و رکوع های آقا جان، طولانی است پیش خود گفتم، خدا به داد این پیرمردها و من برسد، در هر حال نماز ظهر را به آقا اقتدا کردم و در این فکر بودم به یکی از نزدیکان خود فرمود:
« برو به مداح بگو، نماز عصرش را فرادی بخواند و برود حسینیه که مهمان دیگری هم داریم، آن جا بنشیند تا ما برسیم. »

من چنین تصور کردم که منظور آقا این است که ناهار را نزد ایشان بمانم. حال آن که من آش ترشی نمی توانم بخورم، وضع مزاجی من مناسب نیست. تا این اندیشه در دلم گذشت، دیدم دوباره همان آقا را صدا زد و به او فرمود:
« برو به براتعلی بگو آش ترشی به او نمی دهیم، چون آقای محمدی لائینی تشریف دارند، برنج هم داریم. »

من خیلی شگفت زده شدم که چگونه از نیت من آگاه شد. نماز عصر را فردای خواندم و رفتم حسینیه آقا جان. دیدم آیت الله محمدی لائینی نیز آن جا تشریف دارند.

هیچ نظری موجود نیست: