احترام به امام خمینی(ره)

یکی از ارادتمندان آقا می گفت:
« آن وقتها که در قم بودم برای تحصیل (قبل از پیروزی انقلاب) آقایان طلاب که می خواستند مسافرت تبلیغی بروند، به عنوان خداحافظی، خانه آقایان مراجع عظام می رفتند، گاهی آن بزرگواران توسط پیشکار خود، یا شخصاً خودشان خرج سفری به طلبه ها می دادند.
در ایامی که مام در تبعید به سر می برد، در یکی از سفرها با چند نفر از دوستان به منزل یکی از مراجع آن زمان رفتیم. مسؤول دفتر ایشان آقای .... موقع خداحافظی ما را به کناری برد، به هر کدام صد تومان خرج سفر داد و بعد سفارش کرد در تبلیغات خود اسمی از امام نبریم و ترویج از ایشان نکنیم، از حرفهای او خیلی ناراحت شدم که امام در تبعید است و در منزل یک مرجع تقلید، فردی ملبس به لباس روحانیت و پیشکار آن مرجع علیه امام صحبت کند.
از خانه بیرون آمدم به دوستان گفتم: من می روم پول را پس می دهم.
آنها گفتند: شاید مشکلی برایت پیش آید. گفتم: هر چه می خواهد بشود. رفتم به هر بهانه ای بود پول را پس دادم، با اینکه نیاز به آن داشتم و تصمیم گرفتم دیگر به آن خانه رفت و آمد نکنم.
وقت غروب همان روز خدمت عارف بزرگوار، آقای بهاء الدینی رسیدم. در خدمتشان قدم زنان به طرف آخر خیابان چهارمردان و قبر حضرت علی بن جعفر(ع) رفتیم. بنده عرض کردم: آقا دو تا استخاره می خواهم، ایشان اولین استخاره را کردند و فرمودند:
« استخاره دوم نیاز نیست. همین استخاره خوب است به او عمل کن. »
عرض کردم: چشم. در این چند سالی که خدمت آقا می رسیدم هیچ وقت ایشان به حقیر چیزی یا پولی نداده بود، من هم نیاز نداشتم و اگر نیاز هم بود اظهار نمی کردم، آن روز با لحن بسیار شیرینی فرمود:
« فلانی در این سفر ما نیت کردیم به شما یک هزینه و کرایه مختصر ماشین بدهیم، اشکالی ندارد؟ »
عرض کردم خیر. آقا مبلغی لطف فرمود، وقتی منزل رفتم دیدم مبلغ یکصد تومان است. همان مبلغی که از دست آن آقا رسیده بود و امروز آن را پس داده بودم، به واسطه بی احترامی به امام، آمدم به دوستان خبر دادم و این را کرامتی از آقا دانسته و می دانم. »

هیچ نظری موجود نیست: