به سند معتبر از مخول سيستانى روايت كرده است، چون آن امام عالى مقام خواست از مدينه بيرون رود، داخل مسجد شد و به نزد ضريح مقدس سيد انام آمد و جد بزرگوار خود را وداع نمود و قطرات اشك خونين از مفارقت حضرت سيد المرسلين (صلى الله عليه و آله و سلم) باريد و صداى گريه و زارى آن حضرت بلند شد و چون از روضه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مفارقت نمود حضرت بى تاب گرديد و باز حضرت به روضه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) برگشت و رسم وداع را تجديد نمود ((اين عمل چندين مرتبه تكرار شد)) و در هر مرتبه گريه و زارى و ناله و بى قرارى از حضرت نمايان بود.
چون با دل پر حسرت از مرقد مطهر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) جدا شد به خدمت آن حضرت رفتم و سلام كردم و براى آن سفر تهنيت و مبارك باد گفتم.
حضرت فرمود: براى چه تهنيت مى گوئى از سفرى كه از جوار جد بزرگوار خود دور مى شوم و در غربت شهيد خواهم شد و در پهلوى بدترين خلق خدا هارون الرشيد مدفون خواهم گرديد.
اين مى كشد مرا كه بدين شوكت و جلال
در ارض طوس بى كس و بى آشنا توئى
چون با دل پر حسرت از مرقد مطهر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) جدا شد به خدمت آن حضرت رفتم و سلام كردم و براى آن سفر تهنيت و مبارك باد گفتم.
حضرت فرمود: براى چه تهنيت مى گوئى از سفرى كه از جوار جد بزرگوار خود دور مى شوم و در غربت شهيد خواهم شد و در پهلوى بدترين خلق خدا هارون الرشيد مدفون خواهم گرديد.
اين مى كشد مرا كه بدين شوكت و جلال
در ارض طوس بى كس و بى آشنا توئى
و اين مى كشد مرا كه صد رنج و صد بلا
در دست خصم كشته زهر جفا توئى
سوزم براى بى كست يا غريبيت
يا بى طبيبيت كه به غم مبتلا توئى
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر