عبدالله بن مغيره عراقى مى گويد: من به مذهب ((واقفيه)) اعتماد داشتم. ((ومى گفتم بعد از امام هفتم (عليه السلام) امامى نيست)) براى انجام مراسم حج به مكه رفتم در آنجا در مورد مذهبم شك و ترديد نمودم، كنار كعبهخودم را به ملتزم ((ديوار مقابل در خانه كعبه)) چسباندم و گفتم: ((خدايا! تو خواسته مرا مى دانى، مرا به بهترين دين ها ارشاد و((راهنمائى)) فرما)).
همان جا به قبلم افتاد كه حضور امام رضا (عليه السلام) بروم به مدينه رفتم و به در خانه حضرت شتافتم و به خادم گفتم: ((به مولايت بگو يك مرد عراقى در خانه آمده است)).
همان لحظه صداى امام رضا (عليه السلام) را از داخل خانه شنيدم كه ((اى عبدالله بن مغيره! وارد خانه شو)).وارد خانه شدم، هنگامى كه آن حضرت به چهره من نگاه كرد، فرمود: ((خداوند دعايت را به استجابت رسانيد و تو را به دين خود هدايت نمودم)).
گفتم: اشهد انك حجه الله و امينه على خلقه.
گواهى مى دهم مى دهم كه البته تو حجت خدا، و امين خدا در ميان مخلوقاتش هستى.
صد شكر، حق ز مرحمت شاه دين رضا
در سايه رضايم و ز لطف او رضا
همان جا به قبلم افتاد كه حضور امام رضا (عليه السلام) بروم به مدينه رفتم و به در خانه حضرت شتافتم و به خادم گفتم: ((به مولايت بگو يك مرد عراقى در خانه آمده است)).
همان لحظه صداى امام رضا (عليه السلام) را از داخل خانه شنيدم كه ((اى عبدالله بن مغيره! وارد خانه شو)).وارد خانه شدم، هنگامى كه آن حضرت به چهره من نگاه كرد، فرمود: ((خداوند دعايت را به استجابت رسانيد و تو را به دين خود هدايت نمودم)).
گفتم: اشهد انك حجه الله و امينه على خلقه.
گواهى مى دهم مى دهم كه البته تو حجت خدا، و امين خدا در ميان مخلوقاتش هستى.
صد شكر، حق ز مرحمت شاه دين رضا
در سايه رضايم و ز لطف او رضا
اى خالق رضا به رضا شو ز من رضا
جرمم به وى ببخش و عطا كن مرا رضا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر