نوشته اند وقتى كه امام رضا (عليه السلام) وارد بغداد شدند به رجبعلى سرپرست حمام فرمودند: قصد دارم در گرمابه داخل شوم.
سرپرست حمام دستور داد حمام را تميز و قرق كنند، ناگاه مرد مبروص ((مرض پيسى)) به سرپرست حمام گفت اين 50 درهم را بگير و اجازه بده در زاويه اى از حمام مخفى شوم تا شايد بتوانم خدمت حضرت برسم و شفا درخواست كنم او قبول نمود و چون آن سرور در حمام داخل شد فورا بيمار خود را به حضرت رسانيد و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به من توجهى فرما.
حضرت ظرفى از آب حمام را پر نمودند و سوره حمد بر او قرائت كردند و بر سر آن مرد ريختند، فورا آن مرد مريض شفا يافت، وقتى خويشان او جريان شفا دادن حضرت را شنيدن پانصد نفر از آنها و دوستانشان شيعه شدند.
با تو پيوستم و از غير تو دل ببريدم
آشناى تو ندارد سر بيگانه و خويش
سرپرست حمام دستور داد حمام را تميز و قرق كنند، ناگاه مرد مبروص ((مرض پيسى)) به سرپرست حمام گفت اين 50 درهم را بگير و اجازه بده در زاويه اى از حمام مخفى شوم تا شايد بتوانم خدمت حضرت برسم و شفا درخواست كنم او قبول نمود و چون آن سرور در حمام داخل شد فورا بيمار خود را به حضرت رسانيد و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به من توجهى فرما.
حضرت ظرفى از آب حمام را پر نمودند و سوره حمد بر او قرائت كردند و بر سر آن مرد ريختند، فورا آن مرد مريض شفا يافت، وقتى خويشان او جريان شفا دادن حضرت را شنيدن پانصد نفر از آنها و دوستانشان شيعه شدند.
با تو پيوستم و از غير تو دل ببريدم
آشناى تو ندارد سر بيگانه و خويش
به عنايت نظرى كن كه من دل شده را
نرود بى مدد لطف تو كارى از پيش
آخر پادشه حسن و ملاحت چه شود
گر لعب لعل تو ريزد نمكى بر دل ريش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر