یکی از استادان حوزه علمیه قم که خود از ارادتمندان آیت الله کوهستانی است درباره مراقبه و توجه ایشان به نفس خود در اواخر عمر گران بهایشان می گوید:
در بستر بیماری هم سیر و سلوک ویژه ای داشت، از دیدنی های دنیا و شنیدنی های دنیا دور بود.
آن چه می دید و می شنید از سروش الهی و همایش اخروی بود. در این میان آن چه مشخص بود زبان گویا در ذکر و یاد محبوبش در دل بود.
قرآن تلاوت می کرد و هنگامی که به آیات انذار و تخویف می رسید ناله اش بلند می شد و سخت می گریست. در همان حال معنا و معنویت، از ایشان نصیحت و پندی را در خواست کردم. آن بزرگ مرد فرمود:
« مواظب شیطان باشید که برای فریب دادن هر انسانی آماده است، فعلاً عمری را سپری کردم و برای بقا در دنیا دیگر وقتی ندارم. آفتاب لب بامم، تذکره امضا شد و اثاثیه و توشه را جمع کردم؛ فقط منتظر قافله ام که با کاروان آخرت همراه باشم با این حال شیطان می خواهد مرا وسوسه نماید... »
صدای گریه آن رادمرد توحید بلند شد. ایشان درس را به تمام معنا القا فرمودند. دست آن عالم ربانی را بوسیدم و مرخص شدم، اما چند روزی نگذشت که حوزه علمیه مشهد در ماتم و تشییع جنازه آن عالم عامل عزادار و حضرت ثامن الحجج ـ علیه التحیات و الثناء ـ مهمان عزیزی را پذیرا گردید.
در بستر بیماری هم سیر و سلوک ویژه ای داشت، از دیدنی های دنیا و شنیدنی های دنیا دور بود.
آن چه می دید و می شنید از سروش الهی و همایش اخروی بود. در این میان آن چه مشخص بود زبان گویا در ذکر و یاد محبوبش در دل بود.
قرآن تلاوت می کرد و هنگامی که به آیات انذار و تخویف می رسید ناله اش بلند می شد و سخت می گریست. در همان حال معنا و معنویت، از ایشان نصیحت و پندی را در خواست کردم. آن بزرگ مرد فرمود:
« مواظب شیطان باشید که برای فریب دادن هر انسانی آماده است، فعلاً عمری را سپری کردم و برای بقا در دنیا دیگر وقتی ندارم. آفتاب لب بامم، تذکره امضا شد و اثاثیه و توشه را جمع کردم؛ فقط منتظر قافله ام که با کاروان آخرت همراه باشم با این حال شیطان می خواهد مرا وسوسه نماید... »
صدای گریه آن رادمرد توحید بلند شد. ایشان درس را به تمام معنا القا فرمودند. دست آن عالم ربانی را بوسیدم و مرخص شدم، اما چند روزی نگذشت که حوزه علمیه مشهد در ماتم و تشییع جنازه آن عالم عامل عزادار و حضرت ثامن الحجج ـ علیه التحیات و الثناء ـ مهمان عزیزی را پذیرا گردید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر