در همين ایام ملاقات آقای مجتهدی با مرحوم حاج ملا آقا جان زنجانی در مسجد سهله رخ میدهد:
مرحوم حاج ملاآقاجان از عرفای معروف و از متوسلین به ساحت مقدس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شمار میرفته است .
سیره و روش او توسل به ذوات مقدس اهل بیت عصمت و طهارت (علیهالسلام) و خدمت به خلق بودهاست.
مرحوم حاج ملا آقاجان روزی به دوستان خود میگویند مأمور شدهام به عتبات عراق بروم و این آخرین سفرم بوده و بعد از مراجعت زندگی را بدرود خواهم گفت و بدین ترتیب همراه با عدهای از ملازمین خود راهی عتبات میشوند.
بعد از زیارت ائمه (علیهم السلام) و جریانات عجیبی كه در این مدت برای ایشان رخ میدهد، به همراهان میگویند: باید شب جمعه به جهت امر مهمی به مسجد سهله بروم.
دوستان همراه ایشان میگویند شب جمعه به مسجد سهله رفتیم و در قسمت بالای مسجد كه جای نسبتاً خلوتی وجود داشت حلقه وار نشستیم در این موقع مرحوم حاج ملا آقاجان بیتابانه به این طرف آن طرف نظر میكردند و میفرمودند:
منتظر جوانی هستم كه باید با او ملاقات كنم.
مرحوم قریشی كه یكی از همراهان بودهاند میگفتند:
در همین لحظات ناگهان درب یكی از حجرههای مسجد باز شد و جوانی بسیار خوش سیما و جذاب در حالی كه آفتابهای در دست داشت از آن خارج شد و به طرف درب خارج حركت كرد.
مرحوم حاج ملا آفاجان به محض اینكه چشمانشان به آن جوان افتاد گفتند:
گمشدهام را پیدا كردم، این همان كسی است كه در سیر ، او را به من نشان دادهاند.
از ایشان پرسیدیم مگر این جوان چه خصوصیاتی دارد كه اینگونه شما را جذب كرده و بیتاب او هستید؟!
فرمودند: او شخصی است كه در این جوانی هم گوش باطنش میشنود و هم چشم باطنش میبیند! ملاحظه كنید؛ و فوراً به صورت بسیار آرام و آهسته بطوری كه ما چند نفر هم كه نزدیكشان نشسته بودیم به سختی صدای ایشان را شنیدیم به زبان آذری فرمودند: (گل بورا گراخ بالام جان : بیا اینجا پسر جان ! تا تو را ببینم )
در این هنگام آن جوان كه آن سوی مسجد به درب خروجی رسیده بود و با ما خیلی فاصله داشت ناگهان در جای خود ایستاد و آفتابه را روی زمین گذاشته و از میان جمعیت به طرف ما حركت كرد، هنگامی كه به ما رسید خدمت حاج ملا آقاجان سلام كرده و سپس گفت با من كاری داشتید؟ امر بفرمایید،
آنگاه جناب حاج ملا آقاجان خطاب به همراهان فرمودند: ما را تنها بگذارید كه من باید با ایشان خلوت داشته باشم.
و بدین گونه حدود مدت یك هفته مرحوم حاج ملا آقاجان با آقای مجتهدی بودند....
مرحوم حاج ملاآقاجان از عرفای معروف و از متوسلین به ساحت مقدس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شمار میرفته است .
سیره و روش او توسل به ذوات مقدس اهل بیت عصمت و طهارت (علیهالسلام) و خدمت به خلق بودهاست.
مرحوم حاج ملا آقاجان روزی به دوستان خود میگویند مأمور شدهام به عتبات عراق بروم و این آخرین سفرم بوده و بعد از مراجعت زندگی را بدرود خواهم گفت و بدین ترتیب همراه با عدهای از ملازمین خود راهی عتبات میشوند.
بعد از زیارت ائمه (علیهم السلام) و جریانات عجیبی كه در این مدت برای ایشان رخ میدهد، به همراهان میگویند: باید شب جمعه به جهت امر مهمی به مسجد سهله بروم.
دوستان همراه ایشان میگویند شب جمعه به مسجد سهله رفتیم و در قسمت بالای مسجد كه جای نسبتاً خلوتی وجود داشت حلقه وار نشستیم در این موقع مرحوم حاج ملا آقاجان بیتابانه به این طرف آن طرف نظر میكردند و میفرمودند:
منتظر جوانی هستم كه باید با او ملاقات كنم.
مرحوم قریشی كه یكی از همراهان بودهاند میگفتند:
در همین لحظات ناگهان درب یكی از حجرههای مسجد باز شد و جوانی بسیار خوش سیما و جذاب در حالی كه آفتابهای در دست داشت از آن خارج شد و به طرف درب خارج حركت كرد.
مرحوم حاج ملا آفاجان به محض اینكه چشمانشان به آن جوان افتاد گفتند:
گمشدهام را پیدا كردم، این همان كسی است كه در سیر ، او را به من نشان دادهاند.
از ایشان پرسیدیم مگر این جوان چه خصوصیاتی دارد كه اینگونه شما را جذب كرده و بیتاب او هستید؟!
فرمودند: او شخصی است كه در این جوانی هم گوش باطنش میشنود و هم چشم باطنش میبیند! ملاحظه كنید؛ و فوراً به صورت بسیار آرام و آهسته بطوری كه ما چند نفر هم كه نزدیكشان نشسته بودیم به سختی صدای ایشان را شنیدیم به زبان آذری فرمودند: (گل بورا گراخ بالام جان : بیا اینجا پسر جان ! تا تو را ببینم )
در این هنگام آن جوان كه آن سوی مسجد به درب خروجی رسیده بود و با ما خیلی فاصله داشت ناگهان در جای خود ایستاد و آفتابه را روی زمین گذاشته و از میان جمعیت به طرف ما حركت كرد، هنگامی كه به ما رسید خدمت حاج ملا آقاجان سلام كرده و سپس گفت با من كاری داشتید؟ امر بفرمایید،
آنگاه جناب حاج ملا آقاجان خطاب به همراهان فرمودند: ما را تنها بگذارید كه من باید با ایشان خلوت داشته باشم.
و بدین گونه حدود مدت یك هفته مرحوم حاج ملا آقاجان با آقای مجتهدی بودند....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر