قاسم بن علا مى گويد:
سوالاتى را در قالب سه نامه به محضر حضرت حجت (عليه السلام) عرضه داشتم، و در ضمن اضافه نموده بودم كه من مردى سالمند هستم اما هنوز صاحب فرزند نشدم.
حضرت (عليه السلام) پاسخ سوالات مرا مرقوم فرموده اما درباره فرزند به چيزى اشاره نكرده بودند.
من براى مرتبه چهارم نامه اى نوشتم، و ابتدا از ايشان التماس دعا كردم. حضرت پاسخ فرمودند:
الهم ارزقه ولدا ذكرا...
((خداوندا به او پسرى عطا كن تا نور چشم او باشد، و اين نطفه را كه از او بوجود آمده است پسر قرار بده!))
هنگامى كه نامه را مطالعه كردم، دانستم نطفه اى از من بوجود آمده، اما هيچ اطلاعى از آن نداشتم. وقتى از همسرم موضوع را سوال كردم گفت مشكلى كه داشتم برطرف شده و اكنون بار دارم. و چندى بعد پسرى به دنيا آورد.
سوالاتى را در قالب سه نامه به محضر حضرت حجت (عليه السلام) عرضه داشتم، و در ضمن اضافه نموده بودم كه من مردى سالمند هستم اما هنوز صاحب فرزند نشدم.
حضرت (عليه السلام) پاسخ سوالات مرا مرقوم فرموده اما درباره فرزند به چيزى اشاره نكرده بودند.
من براى مرتبه چهارم نامه اى نوشتم، و ابتدا از ايشان التماس دعا كردم. حضرت پاسخ فرمودند:
الهم ارزقه ولدا ذكرا...
((خداوندا به او پسرى عطا كن تا نور چشم او باشد، و اين نطفه را كه از او بوجود آمده است پسر قرار بده!))
هنگامى كه نامه را مطالعه كردم، دانستم نطفه اى از من بوجود آمده، اما هيچ اطلاعى از آن نداشتم. وقتى از همسرم موضوع را سوال كردم گفت مشكلى كه داشتم برطرف شده و اكنون بار دارم. و چندى بعد پسرى به دنيا آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر