توس و سناباد

توس كلمه اى است كه با از بين رفتن شهر مزبور به دست لشكريان مغول وجود خارجى خود را از دست داده است هر جا فعلا ذكرى از اين كلمه مى شود به اعتبار سابق ، شهرستانى است كه فعلا مشهد ناميده مى شود و قبل از تاخت و تاز مغول شهرستان توس خوانده مى شد نوغان يكى از توابع آن به شمار مى رفت .
شهر قديم توس در قرن چهارم ميلادى خراب گرديده است ؛ از ديوار باروى آن ، قسمتهايى باقى مانده است كه فعلا اثر مهم آن ، آرامگاه فردوسى يعنى شهر قديمى توس است كه تا مشهد پنج فرسخ (30 كيلومتر) فاصله دارد.
بنابر اين معلوم مى شود كه عظمت شهر مشهد بعد از مغول آغاز مى شود و از آن تاريخ به بعد، - صورت شهر در آمده و تا امروز به طور روزافزون توسعه يافته است .
از آنجا به توس سناباد به خانه قحطبه طائى - داخل قبه اى كه هارون در آن دفن شده بود - وارد شد و با دست مبارك يك قسمت از زمين را خط كشيد و فرمود: اين ، مكان دفن من است .
سيجعل الله هذا المكان مختلف شيعتى و اهل محبتى ، والله مايزورنى منهم زائر و لا يسلم على منهم مسلم ، الا وجب له غفران الله و رحمته بشفاعتنا اهل البيت .
خداوند بزودى اين مكان را محل رفت آمد شيعيان و دوستان من خواهد گردانيد به خدا سوگند هر كه مرا زيارت كند و به من سلام دهد، مشمول مغفرت و رحمت پروردگار خواهد شد به واسطه شفاعت ما اهل بيت .
پس از آن چند ركعت نماز خواند و دعاهايى نمود و سجده اى طولانى كرد پانصد مرتبه در آن سجده ، ذكر گفت سپس از آنجا خارج شد.
اعتماد السلطنه درباره برج و باروى شهر با عظمت توس فصلى مفصل نگاشته است . ديوار اطراف خندق شهر - كه باروى شهر ناميده مى شود - 106 برج داشته است و دروازه ، در مدخل شهر همين بارو است كه خيام در رباعى خود آورده :

مرغى ديدم نشسته بر باره توس ‍
در پيش نهاده كله كيكاووس ‍

با كله همى گفت : كه افسوس ‍ افسوس !
كو بانگ جرسها و چه شد ناله كوس ؟

توس قديم را توس بن نوذر بنا كرده و آن دو شهر نزديك به هم ، به نام طابران و نوغان بوده كه هزار دهكده داشته است .
خانه حميد بن قحطبه در توس يك ميل مربع است و قبر على بن موسى الرضا عليه السلام و قبر هارون الرشيد در باغى از باغهاى حميد بن قحطبه است .
فاصله بين سناباد و نوغان ، بسيار كم بود؛ به طورى كه در كشف الغمه نقل مى كند، زنى كه در بامداد از سناباد براى خدمتكارى زوار، حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام مى آمد شامگاه كه درب حرم بسته مى شد به سناباد برمى گشت .
على بن موسى الرضا عليه السلام در سفر به خراسان از راه سناباد به مرو وارد شد، سناباد باغى ييلاقى بود كه بزرگترين و آبادترين و با وسيله ترين باغ مسكونى آن همان باغى بود كه قصر اسكندر يا قبه هارونى در آن قرار داشت .
حميد بن قحطبه استاندار توس ، در اين باغ ييلاقى ، سكونت داشت ؛ و بنا به رسم و سنن عادى اجتماعات ، از هر مسافر رسمى و محبوب ، در بهترين جاهاى مسكونى و عمارات خوب هر ده و قصبه ، پذيرايى مى شد؛ تا به سر منزل مقصود برسد.
اين سنت درباره حضرت رضا عليه السلام هم اجرا شد.امام عليه السلام با مهمانداران و همراهان و مسافران قافله مدينه در عبور از توس به مرو و سناباد؛ در كاخ ييلاقى حميد پذيرايى شدند.
در سناباد حضرت رضا عليه السلام ، لباس خود را كه حرز يا قرآن دستنويس خود در جيبش ، بود براى شستن ، به خادم داد.خادم آن را نزد حميد آورد؛ حميد عاشق و خواستار آن حرز گرديد؛ خواست آن را از امام عليه السلام بخرد، امام فرمود: به قيمت همين باغ .
باغ داراى چند عمارت بود.يكى قبه هارونى كه محل قبر بود و ديگرى ساختمان آسايشگاه حميد كه محل پذيرايى آن حضرت بود.
حميد، قرآن را در مقابل باغ هديه نمود.امام ، همان شب پس از معامله ، دستور داد درختان باغ را قطع كنند و بدين وسيله تصرف مالكانه نمود.
حميد صبح روز بعد پشيمان شد.حضرت رضا عليه السلام فرمود: اگر باغ به حال اوليه است از آن تو باشد.
وقتى كه حميد به باغ رفت ، ديد، درختان قطع شده اند؛ بدين جهت آنجا قطعگاه ناميده شد.
امام عليه السلام فرمود: اين باغ را به شرط اينكه فقط محل پذيرايى زوار من باشد به تو برمى گردانم .
حميد پذيرفت ؛ امام عليه السلام آن حرز يا قرآن را به حميد بخشيد و باغ را هم با همان شرط بدو برگردانيد و دو روز بعد از سناباد به طرف مرو حركت كرد.

هیچ نظری موجود نیست: