حاج احمد اخوان میگفت:
« یك شب یكی از ارادتمندان به آقا، چهار هزار تومان پول برای آقا شیخ مرتضی آورده بود. (مبلغ چهار هزار تومان در آن زمان خیلی پول بود و شاید كارمندهای دولت در آن زمان مثلاً صد تا دویست تومان در ماه می گرفتند.)
آن آقا اصرار می داشت كه آقا شیخ مرتضی، این پول را به عنوان هدیه قبول كند و فقط و فقط برای نیازهای خود و خانواده شان مصرف كند تا دیگر در مضیقه نباشند و با خیلی آسوده به امورات تبلیغی مشغول باشند اما آقا شیخ مرتضی با هیچ توجیه و استدلالی قبول نمیكرد.
آن آقا تندتند میگفت این پولها نه خمس و زكات و نه هیچ وجوه شرعی دیگری است و آقا شیخ مرتضی فقط میفرمود:
« آخر، من با این پولها چه كار می توانم بكنم من نیازی به این مقدار پول ندارم، پول میخواهم چه كار كنم. »
آن شب اصرارهای آن آقا به جایی نرسید و عاقبت، آقا شیخ مرتضی برای اینكه رد هدیه نكرده باشد و آن آقا ناراحت و دلخور بیرون نرود صد تومان از آن پولها را برداشت و همان جا با رضایت آن آقا، هشتاد تومانش را بین حاضرین تقسیم كرد و فقط بیست تومانش را در جیب خود گذاشت و فرمود:
شاید تا این مقدار برای مصارف شخصی نیاز داشته باشم خیلی ممنون. »
« یك شب یكی از ارادتمندان به آقا، چهار هزار تومان پول برای آقا شیخ مرتضی آورده بود. (مبلغ چهار هزار تومان در آن زمان خیلی پول بود و شاید كارمندهای دولت در آن زمان مثلاً صد تا دویست تومان در ماه می گرفتند.)
آن آقا اصرار می داشت كه آقا شیخ مرتضی، این پول را به عنوان هدیه قبول كند و فقط و فقط برای نیازهای خود و خانواده شان مصرف كند تا دیگر در مضیقه نباشند و با خیلی آسوده به امورات تبلیغی مشغول باشند اما آقا شیخ مرتضی با هیچ توجیه و استدلالی قبول نمیكرد.
آن آقا تندتند میگفت این پولها نه خمس و زكات و نه هیچ وجوه شرعی دیگری است و آقا شیخ مرتضی فقط میفرمود:
« آخر، من با این پولها چه كار می توانم بكنم من نیازی به این مقدار پول ندارم، پول میخواهم چه كار كنم. »
آن شب اصرارهای آن آقا به جایی نرسید و عاقبت، آقا شیخ مرتضی برای اینكه رد هدیه نكرده باشد و آن آقا ناراحت و دلخور بیرون نرود صد تومان از آن پولها را برداشت و همان جا با رضایت آن آقا، هشتاد تومانش را بین حاضرین تقسیم كرد و فقط بیست تومانش را در جیب خود گذاشت و فرمود:
شاید تا این مقدار برای مصارف شخصی نیاز داشته باشم خیلی ممنون. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر