حاج محمد معصومی می گفت:
« آن گونه که مرحوم پدرم برای ما نقل می کرد، مرحوم آقا شیخ مرتضای زاهد نسبت به برقراری جلساتش بسیار حساس و مراقب بوده است.
ایشان در هفته به صورت ثابت هر شب جلسه داشت و جلسه شبهای جمعه اش در خانه ما برقرار بود. و روزها نیز به تعلیم و تربیت بانوان متدین تهران اهتمام می ورزید که یکی از آن جلسات، هر هفته، صبح های سه شنبه در خانه خود آقا شیخ مرتضی برقرار بود. این جلسات در هیچ شرایطی تعطیل نمی شد؛ حتی در زمستانهای سرد و یخبندان.
در شصت هفتاد سال پیش زمستانهای تهران بسیار سرد و پر برف و باران بود. وقتی برف می آمد عبور و مرور بسیار سخت و مشکل می شد؛ به خصوص با توجه به اینکه در آن زمان همه خیابانها و کوچه ها به صورت حالا آسفالت و صاف و تر و تمیز نبود. ولی با این حال مرحوم آقا شیخ مرتضی در پیری و زمین گیری و تا آخرین سالهای حیاتش، حتی در زمستانها و در برف و باران نیز جلساتش را به هیچ وجه تعطیل نمی کرد.
مرحوم پدرم می گفت:
در این آخرها که آقا شیخ مرتضی زاهد بسیار ضعیف شده بود و پاهایش درد می کرد، شخصی معروف به حاجی او را به کول می گرفت و به جلسات می آورد. در زمستانها زمانی که آقا شیخ مرتضی بر روی کول مرحوم حاجی به جلسات می آمدند، زیاد اتفاق می افتاد که در طول راه، چند بار هر دو بر روی برفها می افتادند و صدمه می دیدند؛ ولی با این حال آقا شیخ مرتضی هر طوری بود خودش را به جلساتش می رساند.
همچنین یادم هست یکروز از مرحوم پدرم پرسیدم:
آقا جان مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد چند بار به کربلا و عتبات عالیات مشرف شده بود؟
پدرم جواب داد: آقا شیخ مرتضی در طول عمرش و بر حسب ظاهر، فقط یک بار به عتبات عالیات و به کربلای امام حسین علیه السلام مشرف شده بودند و این تشرف نیز در جوانی بوده است.
من با ناباوری به پدرم عرض کردم:
آقا جان من گمان می کردم آدمی همچون آقا شیخ مرتضی باید به مکانهای زیارتی به خصوص کربلا، زیارت مشرف شده باشد.
پدرم جواب داد: مرحوم آقا شیخ مرتضای زاهد به خاطر جلساتش، زیاد به مسافرتهای طولانی نمی رفت؛ زیرا ایشان به این جلسه های هفتگی بسیار اهمیت می داد و برای اینکه این جلسات احکام و معارف و روضه و توسل به ابا عبدالله الحسین علیه السلام به تعطیلی کشیده نشود، بسیار کم به مسافرت می رفت. »
« آن گونه که مرحوم پدرم برای ما نقل می کرد، مرحوم آقا شیخ مرتضای زاهد نسبت به برقراری جلساتش بسیار حساس و مراقب بوده است.
ایشان در هفته به صورت ثابت هر شب جلسه داشت و جلسه شبهای جمعه اش در خانه ما برقرار بود. و روزها نیز به تعلیم و تربیت بانوان متدین تهران اهتمام می ورزید که یکی از آن جلسات، هر هفته، صبح های سه شنبه در خانه خود آقا شیخ مرتضی برقرار بود. این جلسات در هیچ شرایطی تعطیل نمی شد؛ حتی در زمستانهای سرد و یخبندان.
در شصت هفتاد سال پیش زمستانهای تهران بسیار سرد و پر برف و باران بود. وقتی برف می آمد عبور و مرور بسیار سخت و مشکل می شد؛ به خصوص با توجه به اینکه در آن زمان همه خیابانها و کوچه ها به صورت حالا آسفالت و صاف و تر و تمیز نبود. ولی با این حال مرحوم آقا شیخ مرتضی در پیری و زمین گیری و تا آخرین سالهای حیاتش، حتی در زمستانها و در برف و باران نیز جلساتش را به هیچ وجه تعطیل نمی کرد.
مرحوم پدرم می گفت:
در این آخرها که آقا شیخ مرتضی زاهد بسیار ضعیف شده بود و پاهایش درد می کرد، شخصی معروف به حاجی او را به کول می گرفت و به جلسات می آورد. در زمستانها زمانی که آقا شیخ مرتضی بر روی کول مرحوم حاجی به جلسات می آمدند، زیاد اتفاق می افتاد که در طول راه، چند بار هر دو بر روی برفها می افتادند و صدمه می دیدند؛ ولی با این حال آقا شیخ مرتضی هر طوری بود خودش را به جلساتش می رساند.
همچنین یادم هست یکروز از مرحوم پدرم پرسیدم:
آقا جان مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد چند بار به کربلا و عتبات عالیات مشرف شده بود؟
پدرم جواب داد: آقا شیخ مرتضی در طول عمرش و بر حسب ظاهر، فقط یک بار به عتبات عالیات و به کربلای امام حسین علیه السلام مشرف شده بودند و این تشرف نیز در جوانی بوده است.
من با ناباوری به پدرم عرض کردم:
آقا جان من گمان می کردم آدمی همچون آقا شیخ مرتضی باید به مکانهای زیارتی به خصوص کربلا، زیارت مشرف شده باشد.
پدرم جواب داد: مرحوم آقا شیخ مرتضای زاهد به خاطر جلساتش، زیاد به مسافرتهای طولانی نمی رفت؛ زیرا ایشان به این جلسه های هفتگی بسیار اهمیت می داد و برای اینکه این جلسات احکام و معارف و روضه و توسل به ابا عبدالله الحسین علیه السلام به تعطیلی کشیده نشود، بسیار کم به مسافرت می رفت. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر