رنج شدید از گرسنگی طلاب

آیت الله محمدی در خاطره دیگری از دوران تحصیل خود نقل کردند:
در ایام محرم یکی از سال های تحصیل در کوهستان به علت این که هم حجره ای های من به تبلیغ رفته بودند در اتاق تنها بودم، پس از مدتی به خاطر تمام شدن آذوقه دچار گرسنگی شدید گشتم چند روز را با مقداری نان به سر بردم تا آن مقدار نان هم تمام شد.
به ناچار به اندرونی آقا جان رفتم و از همسر آقا تقاضای مقداری نان کردم. همسر مکرم آقا جان که در واقع مادر طلاب بود وقتی آثار گرسنگی را در چهره ام مشاهده کرد بلافاصله مقداری نان و خوراکی برایم آورد.

آن شب به تنهایی در حجره خود مشغول مطالعه بودم که صدای دلنشین آقا جان را شنیدم که مرا صدا می زد، با شتاب بیرون دویدم دیدم آقا جان تشریف آورده در یکی از دستانش کیسه ای از برنج و درست دیگر حلبی از روغن داشت، تا مرا دید وسایل را به زمین گذاشت دو زانو بر زمین نشست و مرا در بغل گرفت و شروع کرد به گریه کردن و چند مرتبه این جمله را فرمود:
« شکایت مرا پیش آقا امام زمان علیه السلام نکن، شکایت مرا... . »

هیچ نظری موجود نیست: