ایشان نقل فرموده بودند:
« در آن روز{ زمان شاه} وضع حجاب زنها خوب نبود و من نگران بودم که شاید چشمم به نامحرم بیفتد لذا از سفر خود{به مشهد مقدس} ناراحت بودم و خیلی کم از حرم بیرون می آمدم و مواظب بودم که در بیرون چشمم به نامحرم نیقتد لذا سرم را پایین می انداختم و چشمانم را می بستم این حرکت ما توجه مردم را به خود جلب کرده بود و خودش یک حرکت تبلیغی بود.
روزی که از خیابان رد می شدم چند نفر مغازه دار تحت تأثیر این عمل ما واقع شدند و پیش من آمدند و گفتند: آقا شما که اینطور می کنید و اینقدر مواظب هستید، پس ما چه کنیم که مرتب با این زنان روبرو و طرف معامله هستیم؟
آن وقت آن نگرانی که از سفر داشتم برطرف گردید، زیرا دیدم بعضی{ از مردم } هم از حالات من متوجه به خدا و وظائف شرعی خود گردیده اند. »
« در آن روز{ زمان شاه} وضع حجاب زنها خوب نبود و من نگران بودم که شاید چشمم به نامحرم بیفتد لذا از سفر خود{به مشهد مقدس} ناراحت بودم و خیلی کم از حرم بیرون می آمدم و مواظب بودم که در بیرون چشمم به نامحرم نیقتد لذا سرم را پایین می انداختم و چشمانم را می بستم این حرکت ما توجه مردم را به خود جلب کرده بود و خودش یک حرکت تبلیغی بود.
روزی که از خیابان رد می شدم چند نفر مغازه دار تحت تأثیر این عمل ما واقع شدند و پیش من آمدند و گفتند: آقا شما که اینطور می کنید و اینقدر مواظب هستید، پس ما چه کنیم که مرتب با این زنان روبرو و طرف معامله هستیم؟
آن وقت آن نگرانی که از سفر داشتم برطرف گردید، زیرا دیدم بعضی{ از مردم } هم از حالات من متوجه به خدا و وظائف شرعی خود گردیده اند. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر