حجت الاسلام سید باقر ساداتی در ضمن خاطرات خود از دقت و احتیاط ایشان در امور وقفی می گوید:
در یکی از روزهای تعطیلی حوزه، جعفر دایی به مدرسه آمد و از چند نفر طلبه کمک گرفت تا برای چیدن انارهای موقوفه وی را یاری کنند. طلبه ها پس از کندن انارها هر یک برای خود تعدادی انار برداشتند، در این زمان آقا جان برای سرکشی و یا استراحت به باغ تشریف آوردند و همین که چشمشان افتاد به آن کیسه های کوچکی که از بقیه انارها جدا گشته بود، پرسیدند این ها چیست؟ جواب دادند دست مزد ماست، آقا فرمود:
« نه این طور نمی شود! چون انارها وقفی است و بهتر این که مقداری مرثیه و نوحه در این جا بخوانید تا خوردن انارها برای شما جایز باشد. »
طلبه ها گفتند: ما مرثیه یا نوحه ای همراه نداریم که بخوانیم، آقا فرمود:
« پس بنشینید »
آن گاه معظم له سینه خود را برهنه کردند و شروع کردند به گفتن حسین حسین و طلاب نیز همراه ایشان سینه زدند، سپس فرمود:
« اکنون می توانید آن انارها را با خود ببرید. »
در یکی از روزهای تعطیلی حوزه، جعفر دایی به مدرسه آمد و از چند نفر طلبه کمک گرفت تا برای چیدن انارهای موقوفه وی را یاری کنند. طلبه ها پس از کندن انارها هر یک برای خود تعدادی انار برداشتند، در این زمان آقا جان برای سرکشی و یا استراحت به باغ تشریف آوردند و همین که چشمشان افتاد به آن کیسه های کوچکی که از بقیه انارها جدا گشته بود، پرسیدند این ها چیست؟ جواب دادند دست مزد ماست، آقا فرمود:
« نه این طور نمی شود! چون انارها وقفی است و بهتر این که مقداری مرثیه و نوحه در این جا بخوانید تا خوردن انارها برای شما جایز باشد. »
طلبه ها گفتند: ما مرثیه یا نوحه ای همراه نداریم که بخوانیم، آقا فرمود:
« پس بنشینید »
آن گاه معظم له سینه خود را برهنه کردند و شروع کردند به گفتن حسین حسین و طلاب نیز همراه ایشان سینه زدند، سپس فرمود:
« اکنون می توانید آن انارها را با خود ببرید. »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر