آیت الله علوی بروجردی نقل می کنند:
در یکی از روزهای نوروز بود که شیخ پیرمردی در حالی که کاغذی به دست داشت خود را به زحمت جلوی ایشان رسانیده و نامه ای را به دستشان داد. بعد از قرائت نامه، آقا در حالی که به قیافه شیخ پیرمرد خیره شده بودند فرمودند:
« در کدامیک از مباحثه های من شرکت داشتید؟ »
شیخ گفت: در قوانین شما در شهر اصفهان.
آقا فرمودند:« به خاطر داری که درس من، این اشکال را کردی و من چنین جوابی به شما دادم. »
شیخ پیرمرد در حالی که از این همه حافظه، قیافه تعجب آمیزی به خود گرفته بود، عرض کرد:
من باز هم از مبنای خود دست برنداشته ام.
آقا در حالی که لبخندی به لب داشتند فرمودند:
« من باز معتقدم که اشتباه می کنی. »
آیت الله فاضل لنکرانی نقل می کنند:
حافظه ایشان از عجائب روزگار بود. با آن که پر مطالعه بود، ولی همه آنچه را که خوانده بود و می خواند به خوبی در حافظه خویش نگه می داشت. شواهد، در زندگی ایشان بر این امر بسیار است.
نمونه ای را که برای خود من اعجاب انگیز بود:
روزهای پنجشنبه و جمعه اول آفتاب، بنده به همراه مرحوم میرزا حسن نوری، آقا سید جعفر احمدی (داماد آیت الله بروجردی)، آقا سید محمد حسن (پسر آیت الله بروجردی) و مرحوم آقا میرزا مهدی صادقی، به خدمت ایشان می رفتیم.
آیت الله بروجردی درباره رجال و اسانید مطالبی را به صورت رمز نوشته بودند. ایشان این رمزها را توضیح می دادند و این گروه، به صورت تفصیلی آنها را در فیشهائی یادداشت می کردند.
یکی از روزها درباره یک راوی، داستان مفصلی نقل کردند. این داستان با تمام جزئیات حدود نیم ساعت طول کشید. طبع نقل، به گونه ای بود که به ذهن من می آمد، حتماً دیشب درباره این راوی تصادفاً مطالعه ای داشته اند، ولی داستان که به پایان رسید فرمودند:
« من، این جریان را در چهل و دو سال قبل، در فلان کتاب مطالعه کرده ام. »
همه تعجب کردیم از این حافظه قوی، معمولاً افرادی که حافظه قوی دارند، استعدادشان قوی نیست، ولی ایشان از کسانی بود که بین استعداد و حافظه قوی جمع کرده بود.
در یکی از روزهای نوروز بود که شیخ پیرمردی در حالی که کاغذی به دست داشت خود را به زحمت جلوی ایشان رسانیده و نامه ای را به دستشان داد. بعد از قرائت نامه، آقا در حالی که به قیافه شیخ پیرمرد خیره شده بودند فرمودند:
« در کدامیک از مباحثه های من شرکت داشتید؟ »
شیخ گفت: در قوانین شما در شهر اصفهان.
آقا فرمودند:« به خاطر داری که درس من، این اشکال را کردی و من چنین جوابی به شما دادم. »
شیخ پیرمرد در حالی که از این همه حافظه، قیافه تعجب آمیزی به خود گرفته بود، عرض کرد:
من باز هم از مبنای خود دست برنداشته ام.
آقا در حالی که لبخندی به لب داشتند فرمودند:
« من باز معتقدم که اشتباه می کنی. »
آیت الله فاضل لنکرانی نقل می کنند:
حافظه ایشان از عجائب روزگار بود. با آن که پر مطالعه بود، ولی همه آنچه را که خوانده بود و می خواند به خوبی در حافظه خویش نگه می داشت. شواهد، در زندگی ایشان بر این امر بسیار است.
نمونه ای را که برای خود من اعجاب انگیز بود:
روزهای پنجشنبه و جمعه اول آفتاب، بنده به همراه مرحوم میرزا حسن نوری، آقا سید جعفر احمدی (داماد آیت الله بروجردی)، آقا سید محمد حسن (پسر آیت الله بروجردی) و مرحوم آقا میرزا مهدی صادقی، به خدمت ایشان می رفتیم.
آیت الله بروجردی درباره رجال و اسانید مطالبی را به صورت رمز نوشته بودند. ایشان این رمزها را توضیح می دادند و این گروه، به صورت تفصیلی آنها را در فیشهائی یادداشت می کردند.
یکی از روزها درباره یک راوی، داستان مفصلی نقل کردند. این داستان با تمام جزئیات حدود نیم ساعت طول کشید. طبع نقل، به گونه ای بود که به ذهن من می آمد، حتماً دیشب درباره این راوی تصادفاً مطالعه ای داشته اند، ولی داستان که به پایان رسید فرمودند:
« من، این جریان را در چهل و دو سال قبل، در فلان کتاب مطالعه کرده ام. »
همه تعجب کردیم از این حافظه قوی، معمولاً افرادی که حافظه قوی دارند، استعدادشان قوی نیست، ولی ایشان از کسانی بود که بین استعداد و حافظه قوی جمع کرده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر