آقای حق شناس در سالهای جوانی آقا شیخ مرتضی زاهد را در خواب می بیند.
ایشان با چند نفر، به همراه آقا شیخ مرتضی زاهد از بازار به مسجد جمعه وارد می شوند و همچنان پیش می روند تا به حوض بزرگ صحن مسجد می رسند که در این هنگام آقا شیخ عبدالکریم می بیند آقا شیخ مرتضی از روی حوض مسجد رد می شود و به آن سوی حوض می رود.
آقای حق شناس حوض را دور می زند و به کنار آقا شیخ مرتضی می رود و از ایشان می پرسد:
آقا شما چگونه به این مقامات رسیده اید؟
آقا شیخ مرتضی جواب می دهد:
« با ترک محرمات و انجام واجبات. »
آقای حق شناس از این خواب خوشش می آید و تصمیم می گیرد تا با این خواب، آقا شیخ مرتضی را امتحان و آزمایش کند.
با این نیّت به نزد ایشان می رود تا در بیداری نیز جواب آقا شیخ مرتضی را از زبان او بشنود.
آقا شیخ مرتضی دوباره در بیداری نیز به او می گوید:
« با ترک محرمات و انجام واجبات »!
ایشان با چند نفر، به همراه آقا شیخ مرتضی زاهد از بازار به مسجد جمعه وارد می شوند و همچنان پیش می روند تا به حوض بزرگ صحن مسجد می رسند که در این هنگام آقا شیخ عبدالکریم می بیند آقا شیخ مرتضی از روی حوض مسجد رد می شود و به آن سوی حوض می رود.
آقای حق شناس حوض را دور می زند و به کنار آقا شیخ مرتضی می رود و از ایشان می پرسد:
آقا شما چگونه به این مقامات رسیده اید؟
آقا شیخ مرتضی جواب می دهد:
« با ترک محرمات و انجام واجبات. »
آقای حق شناس از این خواب خوشش می آید و تصمیم می گیرد تا با این خواب، آقا شیخ مرتضی را امتحان و آزمایش کند.
با این نیّت به نزد ایشان می رود تا در بیداری نیز جواب آقا شیخ مرتضی را از زبان او بشنود.
آقا شیخ مرتضی دوباره در بیداری نیز به او می گوید:
« با ترک محرمات و انجام واجبات »!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر