سفر کربلا

باز آقای مهدی معماریان نقل میکند:
حدود سال 60، در بحبوحه جنگ، همراه مرحوم حاج حسن توکلی فرشچی به مشهد مشرف شده بودم که به من گفت:
« تو چند سفر به کربلا خواهی رفت. سفر اولت را به نیابت از پدرت برو. » پرسیدم:
کی می روم؟
گفت: « دو ماه دیگر. »
خیلی تعجب کردم؛ چون زمان جنگ بود و رفت و آمد به عراق اصلاً ممکن نبود. اما یکی دو بار از حاج محمد رضا الطافی شنیده بودم که می گفت:
« امام حسین علیه السلام به من فرموده اند که هر وقت خواستی بیایی کربلا، بیا گردنه اسدآباد و سلام بده. »

مدتی پس از سفر مشهد، به همدان رفتم. هنگامی که می خواستم برگردم، حاج محمد رضا فرمود:
« فردا، شب جمعه است. اگر بمانی، با هم می رویم گردنه اسدآباد زیارت امام حسین علیه السلام. »

پذیرفتم و ماندم. عصر پنجشنبه به اتفاق هشت، نه نفر دیگر رفتیم گردنه اسدآباد و مشغول خواندن زیارتنامه شدیم. حاج محمد رضا حدود پنج متر دورتر از دیگران ایستاده بود. رفتم کنار او ایستادم؛ خیلی ساده سلام می داد.
بعد که سلامش تمام شد. با انگشت گنبد و گلدسته حرم ابا عبدالله را به من نشان می داد و البته من کور دل چیزی نمی دیدم.

بعدتر که حساب کردم، متوجه شدم این اتفاق 59 روز بعد از آن روزی بود که آن همسفر، در مشهد به من گفته بود: « دو ماه دیگر به کربلا خواهی رفت. »
زیارت امام حسین علیه السلام از گردنه اسدآباد، از اعمال حاج محمد رضا است. سال 1378 که قصد کربلا کردم، به حاج محمد رضا الطافی هم عرض کردم:
« حاج آقا، مایل هستید با هم به کربلا برویم؟ »

گفت:
« به من فرموده اند که تا هنگامی که راه کربلا کاملاً باز نشده، هر وقت خواستی به کربلا بیایی، بیا گردنه اسدآباد و به ما سلام بده. از این گذشته من هر شبی که نیت کنم و بخوابم، روحم در کربلا مشغول زیارت است. »

جالب این است که در حدود سال 1360، روزی حاج محمد رضا به من گفتند که:
در این گردنه که ما به امام حسین علیه السلام سلام می دهیم مسجدی بنا خواهد شد. مدتی پیش که به گردنه اسدآباد رفته بودیم دیدیم که دقیقاً همان جایی که حاج محمد رضا می ایستد و مشغول زیارت می شود، به تازگی مسجد ساخته اند.

هیچ نظری موجود نیست: