عارف حقیقی

آیت الله صافی گلپایگانی می فرمایند:
مرتبه عرفانی و معرفتی ایشان، بسیار عالی بود.
این مرتبه، از مهمترین بعد شخصیت ایشان بود.
آیت الله بروجردی از کسانی بود که حقیقت حق را درک کرده و یافته بود. عرفانش، از عرفان خالص قرآنی و توحیدی الهام گرفته بود و از تعطیل و تشبیه منزه بود.
از احادیث شریفه و نهج البلاغه و ادعیه صحیفه کامله و سایر دعوات مأثوره از پیغمبر اعظم (ص) و اهل البیت (ع) مانند: دعای کمیل، عرفه، ابوحمزه و ... بهره می گرفت.
از دعاهایی که از مضامین بلند عرفانی و حقایق توحیدی و اخلاقی و تربیتی آنها، جهت تکمیل معارف و تهذیب اخلاق و صفای روح می توان کمک گرفت، بهره می برد. اثر این گونه عرفان، از اخلاق و رفتار ایشان مشهود بود. سیر و سلوک ایشان، کاملاً، شرعی و در محدوده ریاضات شرعیه بود.

انجام فرائض، نوافل، انواع عبادات، خلوص نیت، دعاها، ذکرها، فکر و محاسبه نفس، تأسف بر گذشته، خوف از حال و آینده، انجام مستحبات و ترک مکروهات برنامه های سیر و سلوکی ایشان بود.
در این راه، معتقد به ارشادات شرعی بودند. غیر از تعالیم مأثوره و شرعیه را معتبر نمی شمردند. در عرفان و خداشناسی و سیر و سلوک، هیچ خط و حرفی را معتبر نمی شناختند و برنامه های، به اصطلاح، عرفانی متصوفه و غلوآمیز را، شدیداً تخطئه می کردند. به حفظ حریم توحید و نفی شرک اهمیت بسیار می دادند.

در عرفان و سیر و سلوک، همان خط و راه مستقیم بزرگان اصحاب و علماء مانند: شیخ طوسی، علامه مجلسی و سایر فقهاء و محدثین عالیقدر را یگانه خط نجات می دانستند. در عین حال، با نگرش وسیعی که داشتند، دور از تحجر و تقدس مآبیهای عوام پسند بودند. افکار صوفیانه و اعمال و حالاتی را که چه بسا، برخی نادانان، برای پیروان طریقت، فضیلت و کرامت اخلاقی و نشانه اعراض از دنیا و صفای باطن می شمردند، مردود می دانستند.

اسلام ناب محمدی (ص) را خالی از رهبانیت و بی تفاوتی می شمردند. مواظب بودند که در بیان ربط عالم و ماسوی الله به خداوند، از ارشادات و اصطلاحات قرآن خارج نشوند و در تعبیرهایی مانند: خلق و خالق و مخلوق از آن تبعیت کنند.

اصطلاحات عرفانی مصطلح در متصوفه را، بر زبان نمی آوردند. باطل شمردن بدعتهای فِرَق را، از وظایف مهم علماء می دانستند و با همه فرق ضاله، خصوصاً، فرقه یا حزب مزدور بهائیت، مواضع منفی بسیار محکم و قاطع داشتند.


معتقد بود که راه و رسم عبادت و دعا و تزکیه نفس و تهذیب اخلاق و صفای باطن و کمال معرفت و قرب الهی را باید از اهل البیت (ع) آموخت.
همانطور که در فقه، همه احکام را توقیفی می دانیم که باید از ادله محکم، حتی استحباب و کراهت را، به اثبات رساند و غیر این حرام است، در اوراد و اذکار و عبادات و ریاضتها و اصطلاحات عرفانی و معرفة الله و اسماء الحسنی و مقامات و درجات انبیاء و ائمه (ع) نیز، این توقیفی بودن را باید رعایت کرد.
یادم هست: در مجلس جشن مولی امیرالمؤمنین(ع) کسی شعری را می خواند که با موازین اسلام، نمی ساخت. آیت الله بروجردی به وی فرمود: نخوان.
برادرم آیت الله حاج آقا صافی، واسطه شد و بنا کرد به توجیه کردن که اشکالی ندارد و ...
آیت الله بروجردی به این بیت اشاره کرد که این بیت، چه توجیهی دارد و با موازین اسلام، چگونه می سازد:
تو به این جمال خوبی چو به طور جلوه آ ئی
ارنی بگو به آن کس که بگفت لن ترانی

یا خودم از ایشان شنیدم که به این مضمون می فرمود:
« من زمانی بود که مثنوی را مطالعه می کردم. روزی صدایی را شنیدم که می گفت: راه را گم کرده است! پس از آن مطالعه مثنوی را ترک کردم، به جای آن، «عدة الداعی» ابن فهد را برای مطالعه انتخاب کردم. »

به هر صورت، آیت الله بروجردی، مفاهیم و اصطلاحات مأخوذه از دیگران را در معرفت الله و ربط عالم شهادت به عالم غیب، قاصر از اصطلاحات قرآنی می دانست.

هیچ نظری موجود نیست: