آدم عاقل وقتی به گورستان می رود، خودش را در میان قبرها می بیند؛ پاهایش از هم جدا شده؛ انگشتانش از دست ها جدا شده و در کناری افتاده؛ گوشت هایش ریخته؛ دنده های سینه و دیگر استخوان هایش در گوشه و کنار قبر ریخته.
( با تجسم این صحنه ها ) لذت می برد، دیگر نمی گوید «من» می گوید « تو»؛ نمی گوید « مال من »، می گوید: « همه چیز مال تو. »
و به یاد خدا خواهد بود.
خدایا، مرگ را بر ما آسان بگردان؛ تلخی جان کندن را بر ما آسان بگردان، شب اول قبر، روز اول قبر، در هر لحظه قبر ما را تنها مگذار که در خانه قبر یاوری نداریم.
به دامان برس. دلداریمان بده؛ آن وقتی که در قبر صورت به خاک گذاشته ام وهمه مرا تنها رها کردند و رفتند، تو مرا تنها مگذار، در آن لحظه غربت که دستم از همه جا کوتاه است، از تو کوتاه نیست، پس تو با عزت و عفو و کرمت با من رفتار کن؛ با من که بنده ای ذلیل و عبدی اسیرم. این بنده اسیر را در مسیر همراهی کن و دستم را بگیر!
اگر می دانستیم که دوستانمان (که مرده اند) کجا رفته اند و کجا گیر کرده اند، زندگی برایمان نمی ماند. در آن عالم پرده ها کنار می رود، گوش ها شنوا می شود، دیده ها قوی می شود. می بینیم که میلیاردها نفر از رحمت خدا فرار کرده اند و فتح که نکرده اند، ضرر هم کرده اند.
کتاب خدا بازار خداست؛ تا زنده ای از این بازار خریداری کن و بار خود را ببند تا با خود ببری. همه رفتنی هستیم و کسی ماندگار نیست. کل نفس ذائقه الموت؛ همه در برابر خدا زمین افتادند و خزان شدند.
کل نفس ذائقه الموت؛ همه به خاک افتادند و غیر از خدا کسی زنده نیست. و او حسابدار هستی است. حساب اول و آخر هر دو عالم به دست اوست؛ « فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره، و من یعمل مثقال ذره شراً یره. سوره زلزله/8 و7 »
( با تجسم این صحنه ها ) لذت می برد، دیگر نمی گوید «من» می گوید « تو»؛ نمی گوید « مال من »، می گوید: « همه چیز مال تو. »
و به یاد خدا خواهد بود.
خدایا، مرگ را بر ما آسان بگردان؛ تلخی جان کندن را بر ما آسان بگردان، شب اول قبر، روز اول قبر، در هر لحظه قبر ما را تنها مگذار که در خانه قبر یاوری نداریم.
به دامان برس. دلداریمان بده؛ آن وقتی که در قبر صورت به خاک گذاشته ام وهمه مرا تنها رها کردند و رفتند، تو مرا تنها مگذار، در آن لحظه غربت که دستم از همه جا کوتاه است، از تو کوتاه نیست، پس تو با عزت و عفو و کرمت با من رفتار کن؛ با من که بنده ای ذلیل و عبدی اسیرم. این بنده اسیر را در مسیر همراهی کن و دستم را بگیر!
اگر می دانستیم که دوستانمان (که مرده اند) کجا رفته اند و کجا گیر کرده اند، زندگی برایمان نمی ماند. در آن عالم پرده ها کنار می رود، گوش ها شنوا می شود، دیده ها قوی می شود. می بینیم که میلیاردها نفر از رحمت خدا فرار کرده اند و فتح که نکرده اند، ضرر هم کرده اند.
کتاب خدا بازار خداست؛ تا زنده ای از این بازار خریداری کن و بار خود را ببند تا با خود ببری. همه رفتنی هستیم و کسی ماندگار نیست. کل نفس ذائقه الموت؛ همه در برابر خدا زمین افتادند و خزان شدند.
کل نفس ذائقه الموت؛ همه به خاک افتادند و غیر از خدا کسی زنده نیست. و او حسابدار هستی است. حساب اول و آخر هر دو عالم به دست اوست؛ « فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره، و من یعمل مثقال ذره شراً یره. سوره زلزله/8 و7 »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر