روش تدریس

آیت الله مصباح نقل می کنند که علامه طباطبائی بسیار منظم بود. اغلب قبل از شاگردان در کلاس درس حاضر می شد و دقیقه ای تخلف نمی کرد و تا دقیقه آخر هم درس می داد و این برنامه دائمی ایشان بود.
در برف و سرما، در طول ده ـ دوازده سال، یادم نمی آید که ایشان یک دفعه هم درس را تعطیل کرده باشد. گاهی شش ساعت ـ پیوسته ـ مطالعه یا فکر می کرد یا مطلب می نوشت.
برای ایشان فرق نمی کرد شاگردشان یک نفر باشد یا بیشتر. یک دوره نهایه الحکمه ی خود را تنها به یک طلبه تدریس کرد و برای طلبه ای دیگر که تقاضای کلاس خصوصی و انفرادی اخلاق و عرفان را از او کرده بود، کلاس یک نفری برقرار کرد که البته هر دو آن ها اکنون از استادان برجسته علمی و معنوی تهران هستند.

علامه از جمله متفکران ارزشمندی بود که در حوزه تحقیق، تدریس و مطالعه، دست توانایی داشت و از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار بود :
  • 1. تدریس آرام و آهسته
علامه طباطبایی خیلی آرام و آهسته تدریس می نمود، از پراکنده گویی اجتناب داشت. ولی در عوض کم گوی و گزیده گو بود و بحث ها را با عباراتی کوتاه اما متین و محکم بیان می کرد.
  • 2. روشن کردن اصل موضوع
وقتی می خواست درسی را آغاز کند، نخست موضوع آن را روشن می کرد و ابعادش را تشریح می نمود و بعد به استدلال در خصوص آن می پرداخت و عقیده داشت بسیاری از خطاها و اشتباهات برخی از علما این بوده که موضوع بحث را به درستی روشن نکرده اند.
  • 3. استدلال توأم با دلیل و برهان
علامه طباطبایی برای استدلال دروس فلسفی مقید بودند که حریم مباحث را حفظ کرده و آنها را با هم ممزوج نکند و عادت نداشت در درسهای فلسفی و عرفانی از مثل و شعر و داستان و عبارات کشکول گونه برای خوش آمد شاگرد استفاده کند، بلکه معتقد بود مطالب برهانی باید بوسیله دلیل تفهیم شوند و از این طریق باید زمینه اذهان را برای پذیرش مطلبی مهیا کرد.
  • 4. احترام به بزرگان ضمن انتقاد از آنان
علامه در تدریس خود، ضمن انتقاد از بزرگان و دانشمندان احترام و حرمت علمی و اجتماعی آنان را حفظ می کرد و حتی اگر می خواست نظر فردی را رد کند و یا مورد انتقاد قرار دهد از عبارات ملامت گونه و سرزنش کننده استفاده نمی کرد و در نقل مطالب کاملاً دقیق بود و می کوشید تمامی مضامین بحث مورد نقد را بیان کرده و در پایان موارد اشکال دار آن را ارزیابی می کرد و احیاناً با استدلال محکم و براهین اصولی آنها را مردود اعلام می نمود و از عبارت« نادرست بود» و « نیاز به تکمیل داشت » به رفع اشکال مبادرت می کرد.
  • 5. بها دادن به نظر شاگردان
جلسه درسی علامه طباطبایی به نحوی بود که شاگردان شهامت اشکال کردن بر مباحث او را داشتند و اگر شاگردی به درس ایشان انتقادی داشت با مهربانی و ملاطفت سخن او را گوش می داد و با کمال احترام او را متقاعد می نمود.

علامه از این که با صراحت بگوید « نمی دانم» ابایی نداشت، کراراً اتفاق می افتاد که می گفت باید این موضوع را ببینم و یا اینکه لازم است در خصوص آن فکر کنم بعد جواب دهم.
برای آنکه ذهن شاگرد را به تحرک و پویایی وادارد در جلسات خود می فرمود به من استاد نگویید، ما یک عده ای هستیم که اینجا جمع شده ایم و می خواهیم حقایق اسلام را بررسی کنیم و با هم کار می کنیم من از آقایان خیلی استفاده می کنم.
تحمیل عقیده و تحکم فکر در برخورد با شاگردان نداشت و در مسائل مطروحه نظر خود را می گفت و بعد خطاب به حاضرین می فرمود این موضوعی است که به ذهن ما رسیده است، خودتان بررسی کنید ببنیید تا چه اندازه صحت دارد و مورد قبول است.
از مسائلی که امکان داشت مطرح نمودن آنها تفرقه ایجاد کند و یا احیاناً انحراف فکری پدید آورد، اجتناب می نمود و تنها با خواص، برخی مباحث حساس را در میان می گذاشت.
  • 6. پیوند دین و عقل 
علامه همواره تأکید می کردند که دین و عقل با هم سازگاری دارند، در جایی که فکرمان از عهده فهم بعضی از مسائل برنیاید در آنجا حقیقت دینی را پذیرفته، استدلال عقلی را به یک سو می نهیم.
در مورد معاد جسمانی یا معاد روحانی و عقلانی نظرشان این بود که اگر ما در مواردی نتوانستیم حقیقتی را درک کنیم تابع محض قرآن کریم و دین خواهیم بود و در بیان حقیقت، پای عقل را در برابر وحی، مستحکم نمی دانستند تا بتواند در جایی که یک سلسله جزئیاتی که دین درباره آنها نظر دارد مداخله نماید.
این نکته در تفسیر المیزان، بسیار مشهور است؛ بنابراین با تمام علاقه و احترام خاصی که نسبت به هر دو رشته ( دین و عقل) داشت و با اینکه با تمام وجود از حقانیت عقل دفاع می کرد، نسبت به حقایق دینی بی مهری نمی کرد.

هیچ نظری موجود نیست: