انوشيروان مجوسى اصفهانى در نزد خوارزمشاه مقام و منزلت بسيار داشت، او را به عنوان نماينده نزد سلطان سنجر فرستادند.
انوشيروان گرفتار ((برص)) ((بيمارى پيس)) مرض بسيار شديدى بود و مى ترسيد اگر با آن وضع نزد سلطان برود از او متنفر شود، و لذا وقتى در راه به طوس رسيد شخصى به او گفت: اگر حضرت رضا (عليه السلام) را زيارت كنى و از او درخواست نمائى شفايت مى دهد.
انوشيروان گفت: من كافر هستم و شايد خدام مانع ورود من به حرم شوند!
به او گفتند: لباست را تغيير بده تا از حال تو مطلع نشوند، او چنين كرد و در حرم مطهر و در حرم مطهر رضا (عليه السلام) تضرع و زارى كرد و شفاى خود را تقاضا كرد.
چون از حرم مطهر بيرون آمد اثرى از مرض در بدن خود نديد، لباسش را در آورد و بدن خود را نگاه كرد، اما اثرى از مرض نبود، غش كرد و بر زمين افتاد و چون به هوش آمد مسلمانان شد و براى قبر مطهر آن حضرت صندوقى از نقره فراهم آورد و مال بسيارى نثار حرم كرد.
گفتم به يكى عارف پاكيزه سرشت
اين روضه نكوتر است يا آنكه بهشت
انوشيروان گرفتار ((برص)) ((بيمارى پيس)) مرض بسيار شديدى بود و مى ترسيد اگر با آن وضع نزد سلطان برود از او متنفر شود، و لذا وقتى در راه به طوس رسيد شخصى به او گفت: اگر حضرت رضا (عليه السلام) را زيارت كنى و از او درخواست نمائى شفايت مى دهد.
انوشيروان گفت: من كافر هستم و شايد خدام مانع ورود من به حرم شوند!
به او گفتند: لباست را تغيير بده تا از حال تو مطلع نشوند، او چنين كرد و در حرم مطهر و در حرم مطهر رضا (عليه السلام) تضرع و زارى كرد و شفاى خود را تقاضا كرد.
چون از حرم مطهر بيرون آمد اثرى از مرض در بدن خود نديد، لباسش را در آورد و بدن خود را نگاه كرد، اما اثرى از مرض نبود، غش كرد و بر زمين افتاد و چون به هوش آمد مسلمانان شد و براى قبر مطهر آن حضرت صندوقى از نقره فراهم آورد و مال بسيارى نثار حرم كرد.
گفتم به يكى عارف پاكيزه سرشت
اين روضه نكوتر است يا آنكه بهشت
فرمود كه فردوس برين مى گويد
ايكاش كه بودمى به صحنش يك خشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر