حجت الإسلام و المسلمین موحد ابطحی نقل كردند:
هنگامی كه خبر شهادت حجت الإسلام سیدعلیاكبر ابوترابی اعلام گردید، از طرف دولت و خانواده ایشان مجالس ختم و بزرگداشت مفصلی برگزار شد.
در مراسم چهلم ایشان آیات و علمای اعلام شركت كرده و رییس جمهور وقت سخنرانی نمود.
چند روز بعد از اتمام مراسم چهلم ایشان، بنده خدمت آقای مجتهدی بودم كه جناب آیت الله آقای حاج سیدعباس ابوترابی، پدر حجت الإسلام سیدعلیاكبر ابوترابی به آنجا آمدند و در حالی كه بسیار محزون و ناراحت بودند و بغض گلوی ایشان را گرفته بود گفتند:
فرزندم شهید شد و برای او مجالس بزرگداشتی برپا كردیم.
باگفتن این مطلب ناگهان آقای مجتهدی بشدت شروع به خندیدن نمودند! بنده از این حركت ایشان بسیار ناراحت شدم، جناب آیت الله ابوترابی هم كه ناراحت شده بودند به آقای مجتهدی گفتند:
ما پسرمان را از دست داده و عزادار میباشیم، اما شما میخندید!!
آقای مجتهدی كه در حال خندیدن بودند به آیت الله ابوترابی فرمودند:
آقاجان! این چه فرمایشی است؟! ما هم اكنون پسر شما را در زندان بغداد میبینیم.
آیت الله ابوترابی كه بهت زده شده بودند گفتند: این چه حرفی است؟! پسرم شهید شده و از طرف دولت خبر شهادتش اعلام گردید و مراسم ختم و بزرگداشت او هم برگزار شد.
آقای مجتهدی فرمودند:
اگر باور ندارید، بدانید كه فردا صبح رأس ساعت ده صدای ایشان در حال مصاحبه مستقیماً از رادیو بغداد پخش خواهد شد و به زودی نامه ایشان به شما خواهدرسید.
این را هم بدانید كه ایشان به سلامتی از اسارت رهایی خواهند یافت و پس از آن شهرت پیدا میكنند. آیت الله ابوترابی كه از صحبتهای آقای مجتهدی شوكه شده بودند با حالتی حیران و بهت زده آنجا را ترك كرده و از خدمت آقای مجتهدی مرخص شدند. طبق فرمایشات آقای مجتهدی، روز بعد رأس ساعت ده صبح صدای حجت الإسلام سیدعلیاكبر ابوترابی از رادیو بغداد پخش شد و معلوم گردید كه ایشان شهید نشدهاند. و چند سال بعد از اسارت آزاد گشتند.
و پس از بازگشت به ایران به سمت سرپرست امور آزادگان منصوب و شهرت بسزایی پیدا كردند.
و بالاخره در سال 1379 هـ ش هنگامی كه به همراه پدر بزرگوارشان حضرت آیت الله سیدعباس ابوترابی به قصد زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) از قزوین عازم مشهد مقدس بودند بر اثر سانحه اتومبیل به لقاء حق شتافته و در جوار ملكوتی حضرت رضا (علیهالسلام) در همان غرفهای كه آقای مجتهدی مدفون میباشند به خاك سپرده شدند.
هنگامی كه خبر شهادت حجت الإسلام سیدعلیاكبر ابوترابی اعلام گردید، از طرف دولت و خانواده ایشان مجالس ختم و بزرگداشت مفصلی برگزار شد.
در مراسم چهلم ایشان آیات و علمای اعلام شركت كرده و رییس جمهور وقت سخنرانی نمود.
چند روز بعد از اتمام مراسم چهلم ایشان، بنده خدمت آقای مجتهدی بودم كه جناب آیت الله آقای حاج سیدعباس ابوترابی، پدر حجت الإسلام سیدعلیاكبر ابوترابی به آنجا آمدند و در حالی كه بسیار محزون و ناراحت بودند و بغض گلوی ایشان را گرفته بود گفتند:
فرزندم شهید شد و برای او مجالس بزرگداشتی برپا كردیم.
باگفتن این مطلب ناگهان آقای مجتهدی بشدت شروع به خندیدن نمودند! بنده از این حركت ایشان بسیار ناراحت شدم، جناب آیت الله ابوترابی هم كه ناراحت شده بودند به آقای مجتهدی گفتند:
ما پسرمان را از دست داده و عزادار میباشیم، اما شما میخندید!!
آقای مجتهدی كه در حال خندیدن بودند به آیت الله ابوترابی فرمودند:
آقاجان! این چه فرمایشی است؟! ما هم اكنون پسر شما را در زندان بغداد میبینیم.
آیت الله ابوترابی كه بهت زده شده بودند گفتند: این چه حرفی است؟! پسرم شهید شده و از طرف دولت خبر شهادتش اعلام گردید و مراسم ختم و بزرگداشت او هم برگزار شد.
آقای مجتهدی فرمودند:
اگر باور ندارید، بدانید كه فردا صبح رأس ساعت ده صدای ایشان در حال مصاحبه مستقیماً از رادیو بغداد پخش خواهد شد و به زودی نامه ایشان به شما خواهدرسید.
این را هم بدانید كه ایشان به سلامتی از اسارت رهایی خواهند یافت و پس از آن شهرت پیدا میكنند. آیت الله ابوترابی كه از صحبتهای آقای مجتهدی شوكه شده بودند با حالتی حیران و بهت زده آنجا را ترك كرده و از خدمت آقای مجتهدی مرخص شدند. طبق فرمایشات آقای مجتهدی، روز بعد رأس ساعت ده صبح صدای حجت الإسلام سیدعلیاكبر ابوترابی از رادیو بغداد پخش شد و معلوم گردید كه ایشان شهید نشدهاند. و چند سال بعد از اسارت آزاد گشتند.
و پس از بازگشت به ایران به سمت سرپرست امور آزادگان منصوب و شهرت بسزایی پیدا كردند.
و بالاخره در سال 1379 هـ ش هنگامی كه به همراه پدر بزرگوارشان حضرت آیت الله سیدعباس ابوترابی به قصد زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) از قزوین عازم مشهد مقدس بودند بر اثر سانحه اتومبیل به لقاء حق شتافته و در جوار ملكوتی حضرت رضا (علیهالسلام) در همان غرفهای كه آقای مجتهدی مدفون میباشند به خاك سپرده شدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر