احترام

احترام ويژه به سادات
به فرزندان علی (ع) و فاطمه (ع) و سادات خيلی احترام می‌كرد. بارها ديده شد كه دست و پايشان را می‌بوسيد و به ديگران نيز توصيه می‌كرد كه به سادات احترام كنند.
سيد بزرگواری بود كه گه گاهی به ديدار شيخ می‌آمد. او به قليان عادت داشت، هنگامی كه برای او قليان آماده می‌كردند، شيخ با اين كه اهل دود نبود، برای آن كه سيد شرمنده نشود، نخست خودش نی قليان را به لب نزديك می‌كرد و وانمود می‌ساخت كه قليان می‌كشد، آن گاه به سيد تعارف می‌كرد.
يكي از دوستان شيخ نقل می‌كند: روزی در فصل سرما، در محضر شيخ بودم فرمودند:

« بيا با هم برويم در يكی از محله‌های قديم تهران »

با هم رفتيم در يكی از كوچه‌های قديمی، يك دكان خرابه بود و پير مردی از سادات محترم - كه مجرد بود- در آنجا زندگی می‌كرد و شب‌ها همان جا میخوابيد و شغلش زغال فروشی بود.
معلوم شد شب گذشته، كرسی آتش گرفته و لباس‌ها و بعضی از وسايل او سوخته بود، شرايط زندگی آن پير مرد به گونه‌ای بود كه بسياری از مردم حاضر نيستند در چنين مكان‌هايی حضور پيدا كنند. شيخ با نهايت تواضع نزد او رفت و پس از احوال پرسی لباسهای نشسته و كثيف او را برای اصلاح و شستشو برداشت.
پير مرد گفت: آقا سرمايه‌ام تمام شده و نمی‌توانم ذغال فروشی كنم. جناب شيخ به من فرمود:

« چيزی به او بده كه سرمايه كارش كند. »

هیچ نظری موجود نیست: