براى نجات پيامبر هم دروغ نگفت!

شبى كه على (عليه السلام) فدايى پيامبر شد و در بستر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) قرار گرفت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ابوذر فرمودند: مرا از اين خانه بيرون ببر!
ابوذر اطاعت كرد باين ترتيب پيامبر در ميان روپوشى ((كيسه اى)) قرار گرفتند، ابوذر كيسه را به گرده خود گرفته و از خانه بيرون آمد.
گرگان و پهلوانان قريش وقتيكه ابوذر را ديدند، گفتند آن كيسه چيست كه در پشت حمل كرده اى؟
ابوذر با خود گفت: هر چه بگويم ممكن است آنها تحقيق كنند، و از طرفى مى دانست النجاه فى الصدق كما ان الهلاك فى الكذب نجات در راستگويى است و هلاكت در دروغگويى مى باشد.
گرچه در اين امر خطير، دروغ مصلحت آميز اشكال نداشت، و لكن ابوذر راستش را گفت جواب داد: در اين كيسه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مى باشد.
آنها گفتند: ابوذر در اين موقعيت حساس ما را مسخره مى كند، غير ممكن است او جاى پيامبر را بما نشان دهد، از ابوذر دست كشيدند.
و جعلنا فى قلوبهم اكنه ان يفقهون.
روى ادراك و دل آنها را پرده هاى ضخيمى قرار داديم، كه نمى فهمند.
ابوذر آن حضرت را آورد و در بيرون مكه به زمين گذاشت.
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى ابوذر! چطور شد در اين موقعيت پرخطر راستش را گفتى؟!
ابوذر گفت: هرچه بر خود فشار آوردم كه دروغى بگويم، ديدم دروغ بلد نيستم!!
اين است كه رسول گرامى اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
آسمان سايه نينداخت و زمين بر نداشت صاحب لهجه اى كه راستگوتر از ابوذر باشد.

هى نيارى بر زبان حرف دروغ
حيف باشد زان دهان حرف دروغ
من چو با تو راستم تو راست باش
تا نباشد در ميان حرف دروغ
آن اشارات دروغينت بس است
نيست حاجت در بيان حرف دروغ
نكته اى باريك گويم عذر آن
كز چه آيد زان دهان حرف دروغ
بشكند در تنگنا آن حرف راست
درهم افتد گردد آن حرف دروغ
فيض بس كن كى كجا سر مى زند
از دهان آنچنان حرف دروغ
گر شنيدى از كسى باور مكن
او كى آرد بر زبان حرف دروغ

هیچ نظری موجود نیست: