خود را به قافله برسان!

ابو عبدالله بن صالح مى گويد:
در يكى از سالها به بغداد رفتم. هنگامى كه مى خواستم از بغداد خارج شوم از امام زمان (عليه السلام) توسط نائب خاصشان اجازه خروج خواستم.
ايشان اجازه نفرمودند، و كاروان حركت كرد، من بيست و دو روز در بغداد ماندم، روز چهارشنبه اى، اجازه خروج يافتم. و امر فرمودند بودند كه خود را به قافله برسان من از اين كه بتوانم خود را به قافله برسانم، نااميد شده بودم، در عين حال حركت كردم و به نهروان رسيدم، ديدم قافله آنجا توقف كرده است. همين كه به شترم آب و علف دادم، قافله حركت كرد، و من هم حركت نمودم و چون حضرت مرا دعا فرموده بودند كه سلامت باشم؛ الحمدالله هيچ اتفاق بدى برايم نيفتاد.

هیچ نظری موجود نیست: