عدالت امام على عليه السلام

روش امام عليه السلام در عدالت مانند روش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود اگر نگوييم عين همان روش بود، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: مشت من و مشت على در عدالت برابر است ، و فرمود: او از همه شما به عهد خدا وفادارتر، به امر خدا عامل تر، در ميان رعيت عادل تر، در تقسيم مساوى قسمت كننده تر و نزد خدا با مزيت تر است .
و خود حضرتش فرمود: به خدا سوگند اگر بر خار مغيلان شب را تا به صبح بر خار سعدان بيدار به سر برم ، يا مرا در غل و زنجير به روى زمين كشند نزد من محبوبتر از آن است كه روز قيامت خدا و رسول را در حالى ديدار كنم كه بر برخى از بندگان ستم نموده يا چيزى از كالاى بى ارزش دنيا براى خود غصب كرده باشم ... به خدا سوگند اگر هفت اقليم را با همه آنچه در زير افلاك آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى نافرمانى خدا كنم هرگز نخواهم كرد.
و فرمود: آن كس كه خود را پيشواى مردم قرار مى دهد بايد به آموزش خود پيش از آموزش ديگران بپردازد، و بايد تاءديب عملى او پيش از تاءديب زبانى او باشد. و آموزگار و تاءديب كننده خويش بيش از آموزگار و تاءديب كننده ديگران شايسته تجليل است .
و فرمود: به خدا سوگند كه من شما را به هيچ طاعتى بر نمى انگيزم جز آنكه خود پيش از شما بدان عمل مى كنم ، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه خود پيش از شما از آن باز مى ايستم .
و در وصف مخالفان خود فرمود: رعد و برق و تهديدهاى فراوان كردند ولى در عمل سست بودند و دل و جراءت جنگ نداشتند، ولى ما پيش از ضربه زدن رعد و برق و تهديد نمى كنيم و پيش از باريدن سيل راه نمى اندازيم .
خواننده گرامى ، اينك با ما همراه شو تا به نمونه هايى از عدل او بنگريم كه مدعاى ما در عمل ثابت شود.
ابن ابى الحديد از ابن عباس رضى الله عنه روايت نموده كه : على عليه السلام در روز دوم بيعت خود در مدينه خطبه اى خواند و فرمود: (( هش ‍ داريد كه هر زمينى كه عثمان در اختيار كسى نهاده و هر مالى كه از مال خدا به كسى داده بايد به بيت المال بازگردد، زيرا حقوق گذشته را هيچ چيزى پايمال نتواند كرد، و اگر ببينم آنها را مهر زنان كرده اند و در شهرهاى مختلف پراكنده اند باز هم به جاى اولش باز خواهم گرداند، زيرا در حق وسعتى است و هر كه حق بر او تنگ آيد و جور و ستم بر او تنگ تر خواهد آمد)).
كلبى گويد: آن گاه دستور داد هر سلاحى كه در خانه عثمان پيدا شود كه آن را عليه مسلمانان به كار برده گرفته شود... و دستور داد شمشير و زره او هم مصادره شود اما متعرض سلاحى كه با آن به جنگ مسلمين نيامده و اموال شخصى او كه در خانه اش يا جاى ديگر يافت مى شود نگردند و دستور داد تا همه اموالى كه عثمان اجازه داده بود در جايى خرج شود يا به كسى بدهند همه باز گردانده شود. اين خبر به گوش عمرو عاص رسيد - و او در آن روزها در اليه از سرزمينهاى شام به سر مى برد؛ زيرا شنيده بود مردم بر عثمان شوريده اند از اين رو به آنجا رفته بود - به معاويه نامه نوشت : هر اقدامى كه مى خواهى بكنى اكنون بكن زيرا پسر ابى طالب تو را از همه اموالى كه در تصرف دارى جدا ساخته همان گونه كه پوست را از چوب عصا جدا سازند!
و نيز گويد: ابوجعفر اسكافى (متوفاى سال 240) گفته است : چون صحابه پس از كشته شدن عثمان در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جمع شدند تا در مساءله امامت تصميم بگيرند، ابوالهيثم بن تيهان و رفاعة بن رافع و مالك بن عجلان و ابو ايوب انصارى و عمار بن ياسر به على عليه السلام اشاره داشتند و از فضل و سابقه و جهاد و خويشاوندى او با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ياد كردند، مردم نيز پاسخ مثبت دادند، سپس هر كدام برخاسته و در خطابه اى فضل على عليه السلام را گوشزد نمودند، برخى او را تنها بر مردم آن زمان و برخى ديگر بر همه مسلمانان برترى دادند آن گاه با آن حضرت بيعت شد.
روز دوم بيعت يعنى روز شنبه يازده شب از ذى الحجه مانده حضرت به منبر رفت و حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ياد كرد و بر او درود فرستاد، سپس از نعمتهايى كه خدا بر مسلمانان ارزانى داشته ياد كرد، تا آنكه فرمود: ((و فتنه ها مانند شب تار روى آورده است ، و زير بار اين حكومت نمى رود مگر اهل صبر و بينش و آگاهى از ريزه كاريهاى آن ؛ و اگر براى من پايدار بمانيد شما را بر راه و روش پيامبرتان صلى الله عليه و آله و سلم سير خواهم داد و آنچه را كه بدان ماءمورم در ميان شما اجرا خواهم كرد و خداست كه بايد از او يارى خواست . هش داريد كه نسبت من با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از وفات وى مانند همان نسبت در روزگار حيات اوست ...
هش داريد، مبادا گروهى از مردان شما كه غرق دنيا شده اند، املاك و مستغلات فراوان گرد آورده ، جويبارها روان ساخته ، بر اسبهاى چابك سواره شده و كنيزان زيبا گرفته اند و همين باعث ننگ و عار آنان گرديده است ، فردا روز كه آنان را از همه اينها كه بدان سرگرمند بازداشتم و به حقوقى كه خود بدان دانايند باز گردانيدم بر من خشم گيرند و كار مرا ناپسند دارند و گويند كه پسر ابى طالب ما را از حقوقمان محروم ساخت ! هش داريد، هر مردى از مهاجران و انصار از ياران رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه به جهت صحبت با آن حضرت فضلى براى خود بر ديگران مى بيند، بداند كه فضل روشن فرداى قيامت نزد خداست و ثواب و پاداش وى بر عهده خدا خواهد بود. و هر مردى كه نداى خدا و رسول را پاسخ داده ، آيين ما را تصديق نموده ، به دين ما درآمده و روى به قبله ما كرده است ، مستوجب حقوق و حدود اسلام گرديده است . شما همه بندگان خداييد و مال هم مال خداست و ميان شما به مساوات تقسيم خواهد شد، هيچ كس در اين مورد بر ديگرى برترى ندارد، و پرهيزكاران را فرداى قيامت نزد خداوند بهترين جزا و برترين پاداش خواهد بود. خداوند دنيا را پاداش و ثواب پرهيزكاران نساخته و آنچه نزد خداست براى نيكوكاران بهتر است .ان شاءالله فردا صبح همگى نزد ما آييد كه نزد ما مالى است كه مى خواهيم ميان شما تقسيم كنيم ، و احدى از شما باز نماند؛ عرب باشد يا عجم ، حقوق ديگر بوده يا نه ، همين كه مسلمان آزاد باشد كافى است ؛ اين را مى گويم و از خداوند براى خود و شما آمرزش ‍ مى خواهم . سپس از منبر فرود آمد.
شيخ ما ابو جعفر گويد: اين نخستين سخنى بود كه از او ناپسند داشتند و سبب كينه آنان شد و خوش نداشتند كه آن حضرت بيت المال را به طور مساوى تقسيم كند و همه مسلمانان را سهيم سازد. فرداى آن روز حضرت آمد و همه مردم نيز براى دريافت مال حاضر شدند، امام به كاتب خود عبيدالله بن ابى رافع فرمود: نخست مهاجران را يك يك صدا بزن و به هر كدام كه حاضر شوند سه دينار بده ، سپس انصار را صدا كن و به آنان نيز همين اندازه پرداخت كن ، و با هر يك از مردم حاضر نيز از سرخ و سياه همين گونه عمل كن .
سهل بن حنيف گفت : اى اميرمؤمنان ، اين مرد ديروز غلام من بود و امروز آزادش كرده ام ! فرمود: به او هم به اندازه تو مى دهيم . پس به هر كدام سه دينار بخشيد و احدى را بر ديگرى برترى نداد.

هیچ نظری موجود نیست: