در ابواب الجنان مى نويسد: مرد توانمند و ثروتمندى خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نشسته بود، فقيرى آمد و نزد توانمند نشست، توانمند لباسش را جمع كرد.
رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ثروتمند فرمود: ترسيدى از فقر او چيزى به تو برسد.
ثروتمند گفت: نه.
حضرت فرمودند: ترسيدى جامه ات كثيف شود.
ثروتمند گفت: نه، يا رسول الله!
حضرت فرمودند: چرا اين كار را كردى؟
ثروتمند گفت: يا رسول الله! مرا قرين و رفيقى است كه هر قبيحى و زشتى را در نظرم زينت و زيبا مى كند و او شيطان است، يا رسول الله! بواسطه اين عمل بدم نصف ثروت و مالم رابه فقير بخشيدم.
حضرت به آن مرد فقير رو كردند و فرمودند: قبول مى كنى؟
فقير عرض كرد: نه.
حضرت فرمودند: چرا؟
فقير گفت: براى اينكه مى ترسم من هم مثل اين مرد ثروتمند كبر و غرور پيدا كنم.
اى دل دمى بيدار شو مستى اگر هشيار شو
آگه تو از اسرار شو رفتند ما هم مى رويم
اى غافل از روز حساب تا كى به فكر خورد و خراب
آماده شو بهر جواب رفتند ما هم مى رويم
اى غرق در كبر و غرور غافل تو از يوم نشور
از همرهان مانده بدور رفتند ما هم مى رويم
رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به ثروتمند فرمود: ترسيدى از فقر او چيزى به تو برسد.
ثروتمند گفت: نه.
حضرت فرمودند: ترسيدى جامه ات كثيف شود.
ثروتمند گفت: نه، يا رسول الله!
حضرت فرمودند: چرا اين كار را كردى؟
ثروتمند گفت: يا رسول الله! مرا قرين و رفيقى است كه هر قبيحى و زشتى را در نظرم زينت و زيبا مى كند و او شيطان است، يا رسول الله! بواسطه اين عمل بدم نصف ثروت و مالم رابه فقير بخشيدم.
حضرت به آن مرد فقير رو كردند و فرمودند: قبول مى كنى؟
فقير عرض كرد: نه.
حضرت فرمودند: چرا؟
فقير گفت: براى اينكه مى ترسم من هم مثل اين مرد ثروتمند كبر و غرور پيدا كنم.
اى دل دمى بيدار شو مستى اگر هشيار شو
آگه تو از اسرار شو رفتند ما هم مى رويم
اى غافل از روز حساب تا كى به فكر خورد و خراب
آماده شو بهر جواب رفتند ما هم مى رويم
اى غرق در كبر و غرور غافل تو از يوم نشور
از همرهان مانده بدور رفتند ما هم مى رويم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر